وب هکس

این صفحه را به اشتراک بگذارید
سینما و بازیگران ایران
هنر نزد ایرانیان است و بس
نصیری مدیر سینما قدس درباره خبری که حاکی از آن بود که فیلم "رسوایی" دوباره در این سینما اکران می‌شود  گفت: متاسفانه ما در حال حاضر فیلمی نداریم که باعث بسته نشدن سالن سینما شود. پیش از این "بیتابی بیتا" را اکران کرده بودیم که کف فروش خود را از دست داد در نتیجه از سرگروهی خارج شد.

وی افزود: برای اکران در ماه رمضان درخواست فیلم جدید دادیم که بتوانیم گیشه را حفظ کنیم اما فیلمی پیدا نشد که فروش خوبی داشته باشد. از طرف دیگر شورای صنفی نمایش نیز سالن ما را آزاد اعلام کرد و در نتیجه تصمیم گرفتیم دوباره "رسوایی" ده‌نمکی را اکران کنیم. این فیلم با وجود اینکه مدتی از نمایش آن گذشته است، جمعه شب بالای یک میلیون فروش کرده است.

نصیری در پایان گفت: فیلم "بیتابی بیتا" شبی 300 تا 400 هزار تومان فروش داشت. نمی توانستیم بعد از این فیلم درِ ِ سینما را ببندیم. البته در اکران عید فطر فیلم "فرزند چهارم" وحید موسائیان در این گروه اکران خواهد شد.

"رسوایی" به کارگردانی مسعود ده‌نمکی عید امسال اکران شد و چون دیگر آثار این کارگردان پرفروش بود و در فهرست پرفروش‌های تاریخ سینمای ایران نیز قرار گرفت. این فیلم داستان دختری به نام افسانه است که در محلشان فرد خوش‌نامی نیست ولی آشنایی وی با روحانی محل باعث اتفاقات و دردسرهای جدیدی می‌شود.

الناز شاکردوست، اکبر عبدی، محمدرضا شریفی‌نیا، کامران تفتی، امیر دژاکام و ... بازیگران این فیلم هستند.



ارسال توسط کاربر

http://sh-khodadad.persiangig.com/lnaz%20shakerdoust/Shakhsi/tak.jpg


گروه توليد مجموعه «عشق تعطيل نيست» به کارگرداني بيژن بيرنگ که پيش توليدش از اواسط ارديبهشت آغاز شده، به تازگي با الناز شاکردوست، بهنوش بختياري و مهرانه مهين ترابي براي حضور در اين پروژه به توافق رسيده اند. در همين زمينه بيرنگ گفت: «طي هفته گذشته توافقات نهايي با الناز شاکردوست، بهنوش بختياري و مهرانه مهين ترابي براي حضور در «عشق تعطيل نيست» انجام شده و طبق برنامه ريزي ها تصويربرداري شهريور آغاز مي شود».

او اضافه کرد: «تصويربرداري به طور کامل در يک دکور و در يک استوديو انجام مي شود که هنوز مقدمات ساخت آن آغاز نشده و بزودي طراحان دکور پروژه ساخت آن را آغاز مي کنند. همچنين انتخاب بازيگران مجموعه همچنان ادامه دارد و تا اواخر ماه جاري ليست بازيگران تکميل خواهد شد».
متن هاي اين مجموعه توسط خود بيرنگ به نگارش درآمده و مضموني عاشقانه خواهد داشت. «عشق تعطيل نيست» داستان زندگي زن و شوهري جوان را روايت مي کند که با اطرافيان خود به مشکل برمي خورند و در ادامه با راه حل هاي مختلف مي توانند بر آن غلبه کنند تا اينکه... .
اين سريال قرار است از شبکه نمايش خانگي عرضه شود و همايون ايزدپناه به همراه بيرنگ تهيه کنندگي آن را برعهده دارند.
بيرنگ در کارنامه خود ساخت مجموعه هاي تلويزيوني «همچو سرو»، «خانه سبز»، «سرزمين سبز»، «همسران»، «شام ايراني»  و... را دارد كه برخي از آنها را با مرحوم مسعود رسام جلوي دوربين برد.




ارسال توسط کاربر
سينماداري در شرايط فعلي مقرون به صرفه نيست / سالن‌هاي سينما در آستانه ورشكستگي!
سينماداران با «رسوايي» بدهي‌هاي خود را دادند! (كامل)
باني‌فيلم آنلاين - ساناز قنبري: مروري بر وضعيت گيشه فيلم‌هاي اكران شده در 3 ماه اول سال نشان دهنده اين نكته است كه اغلب اين فيلم‌ها نتوانسته‌اند به موفقيت تجاري برسند.
در واقع فيلم‌هاي موفق اكران بهاري محدود به «رسوايي»، «حوض نقاشي»، «برف روي كاج‌ها»، «چه خوبه كه برگشتي» و «تهران 1500» مي‌شود. يعني تنها 20 درصد از فيلم‌هاي اكران شده در 3 ماه اول سال به موفقيت نسبي تجاري رسيده‌اند.
80 درصد باقي‌مانده فيلم‌هايي هستند كه حتي نتوانسته‌اند سرمايه اوليه خود را نيز بازگردانند. در چنين شرايطي طبيعي است كه سينماداران از وضعيت فعلي سالن‌هاي سينما ناراضي باشند.
با اين ميزان فروش و استقبال مخاطب، سالن‌هاي سينما دچار وضعيت دشوار شده‌اند. در روزهايي كه «گذشته» فرهادي شروع خوبي داشته و «چه خوبه كه برگشتي» مهرجويي همچنان خوب مي‌فروشد نبايد فراموش كرد كه اغلب فيلم‌هاي اكران 92 تا اينجا كار گيشه كم رونقي را داشته‌اند و بسياري از سالن‌هاي سينما در آستانه ورشكستگي قرار گرفته‌اند. 
از ماست كه بر ماست 
فرشيد موتمني آذر – مدير سينما حافظ - در اين خصوص توضيح داد: سينما حافظ هم مثل باقي سينماها طي اين مدت وضعيت اقتصادي مناسبي نداشته، در واقع با افزايش همه هزينه‌هاي جاري دخل و خرج كردن واقعاً مشكل است. اگر سينماداري در اين شرايط مي‌گويد درآمد دارد حتماً دخل و خرج بلد نيست. من كه خودم شخصا فكر نمي‌كنم سينمايي سوددهي داشته باشد.
وي ادامه داد: نقطه مشتركي كه بين تمام سينماها در مورد اين مسئله وجود دارد، نوع فيلم‌هاست. متأسفانه در اين اوضاع و احوال فيلم با كيفيت ساخته نمي‌شود. در سطح ايران هنوز برخي از فيلم‌هاي نوروزي بر پرده اكران هستند. اين بدان معناست كه فيلم‌هايي كه بعد از اينها به اكران رسيده اصلاً قابليت فروش نداشته كه سينمادارها مجبور به نگهداري فيلم‌هاي نوروزي‌شان شدند تا با حداقل‌ ها جلو روند.
وي در ادامه افزود: به لحاظ جغرافيايي، طرح ترافيك از عوامل ديگري است كه در بي‌رونقي گيشه سينما حافظ دخيل است. البته سينماي ما در مقايسه با بعضي از سينماهاي ديگر افت چشمگيري نداشته و حتي بعضي اوقات فروشمان نسبت به خيلي از سينماهاي ديگر بيشتر بوده، ولي اين دليل بر دخل و خرج نيست. چون هزينه‌هاي جاري بالاتر رفته. در حال حاضر حقوق پرسنل، بيمه، پول برق، گاز و... افزايش يافته و همچنين پزيتيو و نگاتيو موجود نيست و سينماها بايد به سيستم ديجيتال تجهيز شوند. براي تجهيز سينماها هم بايد لوازم و تكنسين‌هايش مهيا باشد. در كل مشكلات زياد است.
موتمني‌آذر خاطر نشان ساخت: اتفاقي كه پارسال افتاد و كشيدن فيلم‌ها به پايين مردم را نسبت به سينما بدبين كرد. يعني فكر كردند حتماً فيلمي كه به اكران رسيده انقدر از فيلتر‌ها رد شده كه حالتي خنثي پيدا كرده يا دوستاني كه فيلم مي‌سازند براي اينكه فيلم‌شان ضربه نخورد و به اكران برسد، فيلم‌هاي خنثي مي‌سازند. در انتها ما هر چه مي‌كشيم از دست خودمان است. از ماست كه بر ماست.
فروش سينما آزادي نسبت به سال گذشته 30 درصد بالاتر رفته است 
رضا سعيد‌ي‌پور- مدير سينما آزادي- در اين باره بيان داشت: با توجه به افزايش هزينه‌هايي كه ما در سال جديد داشتيم خوشبختانه به نسبت سال گذشته فروشمان حدود 30 درصد بالاتر رفته، چون سال گذشته سينما آزادي براي اكران بعضي فيلم‌ها در تحريم بود، به نسبت درآمدش هم پايين آمد و من اين درصد فروشي كه بالاتر رفته را نسبت به همان شرايطي كه سال گذشته داشتيم مي‌گويم. افزايش 30 درصدي فروشي كه در اين 2 ماه و چند روزي كه از ابتداي سال مي‌گذرد شامل حال ما شده، به اين دليل است كه تمام فيلم‌هاي امسال را توانستيم در سينما آزادي اكران كنيم و همچنين 750 تومان به قيمت بليت اضافه شده.
وي ادامه داد: فكر مي‌كنم امسال براي سينما آزادي سال بهتري نسبت به سال گذشته باشد.
افت فروش نسبت به پارسال بيشتر شده است 
داريوش بابائيان – مدير سينما صحرا- در اين باره به باني فيلم گفت: از ابتداي امسال فيلم «رسوايي» فروش خوبي داشته كه كمك خوبي به سينمادارها بوده و معمولا باقي بخش‌هاي خصوصي نمي‌توانند فيلمي با اين شرايط بسازند كه درآمدزا باشد. فيلم‌هاي ديگر (حتي «حوض نقاشي» و «تهران 1500») به سختي توانستند هزينه خودشان را درآورند. از ابتداي امسال 12-10 فيلم روي پرده آمده كه هيچ كدام نفروخته و حتي فيلم‌هاي جديدي هم كه اين هفته اكران مي‌شوند ضرر خواهند داد تا انشاا… عيد فطر كه ببينيم چه اتفاقي مي‌افتد. در كل وضعيت سينما بسيار خراب است و اين هم به مديريت سينما بر مي‌گردد. اينكه كسي مسؤوليتي گردن نمي‌گيرد و سينما خودش جلو مي‌رود و همچنين بخش خصوصي هم ديگر وجود ندارد كه بخواهد براي فيلمسازي هزينه كند. به عبارت ديگر بخش خصوصي هر چه در توان داشته ساخته و از نظر مالي هزينه كرده و الان فقط سينمادار و صاحب فيلم در حال ضرر دهي هستند و منتظرند ببينند دولت آينده چه تمهيداتي را برايشان مي‌انديشد.
بابائيان ادامه داد: حتي افت فروش نسبت به پارسال هم بيشتر شده به هر جهت سال گذشته با قيمت دلار 1500-1400 تومان مواد خام مي‌گرفتيم و امروزه روز بنياد سينمايي فارابي حتي مواد خام معمولي فيلم‌ها را به بخش خصوصي يا دولتي نمي‌دهد و آنها را با قيمت‌هاي خيلي سنگين حساب مي‌كند. سينماها هم به دليل نداشتن دستگاه‌هاي سرور به شدت در فشارند. كلا بليت 6 هزار توماني امسال هم كه نسبتا گران است ديگر مخاطبي را به سالن‌ها نمي‌كشاند. در حقيقت وضعيت سينما نسبت به پارسال 70 درصد بدتر شده است. 
اگر قرار به تغيير كاربري باشد 95 درصد سينماهاي تهران تغيير كاربري مي‌گيرند 
امير قطبي – مدير پرديس سينمايي شكوفه- در گفت‌و گو با ««باني فيلم»» ضمن نامساعد دانستن وضعيت اقتصادي اين پرديس، بيان داشت: فكر نمي‌كنم هيچ سينمايي در ايران شرايط اقتصادي مناسبي داشته باشد. به اين دليل كه وضعيت اقتصادي سينماها بستگي به وضعيت فيلم‌ها دارد. وقتي فيلم‌ها طي يكسال مخاطب نداشته باشند، مسلماً هزينه سينما هم تأمين نمي‌شود.
وي ادامه داد: روال كار هميشه به اين صورت بوده كه يك نوبت اكران خوب داشتيم و بعد هيچ. مثلاً «رسوايي»، «حوض نقاشي» و «تهران 1500» را 12-10 هفته اكران مي‌كنيم و بعد از هفته 7-6 اين فيلم‌ها، با اكران فيلم‌هاي متوسط رو به ضعيف در يك خواب زمستاني مي‌رويم تا 4 ماه بعد. يعني ما يك سال را تقسيم به 3 گروه كرديم. هر گروه 3 فيلم اكران مي‌كند كه تا مي‌آيد بدهي‌هايشان را بدهد مي‌خورد به يك ركود. سينمادارها با «رسوايي» بدهي‌هاي سال گذشته‌شان را پرداخت كردند و در حال حاضر بايد يك فيلمي اكران كنند كه بدهي «رسوايي» را بدهند و اين چرخه به همين منوال مي‌چرخد. به عبارت ديگر هميشه سينماها درگير اين وضعيت اقتصادي خراب هستند. حالا اين جريان يا به توليدات بر مي‌گردد كه جوابگو نيست يا به تدبير و انديشه بد اكران. به عنوان مثال سال گذشته در مهرماه ما 5 فيلم كودك را اكران كرديم. اين مسائل است كه باعث مي‌شود وضعيت اقتصادي سينماها با توجه به اين هزينه‌هاي بالا جوابگو نباشند. 
قطبي خاطرنشان ساخت: از ابتداي سال 92 با داشتن فيلم‌هايي مثل «رسوايي»، «حوض نقاشي» و «تهران 1500» كه فيلم‌هاي پرمخاطبي بودند سود و زيان پرديس شكوفه پاياپاي بوده. يعني نه ضرر داشتيم، نه سود. تأكيد مي‌كنم كه با داشتن اين فيلم‌هاي پر مخاطب پرديس‌ سينمايي شكوفه با داشتن 3 سالن و هزار و يك هزينه جانبي (آب، برق، رستوران و..) سود و زيانش پاياپاي بوده و البته 100 درصد پيش‌بيني مي‌كنم كه خرداد و تيرماه  ضرر داريم. اين پيش‌بيني هم البته از فيلم‌هايي كه قرار است به اكران عمومي برسد حاصل مي‌شود. در چنين شرايطي ما تنها منتظر عيد فطر هستيم. خيلي جالب است كه همه سينمادارها از الان منتظر عيد فطرند! يعني 2 ماه و نيم سينما تعطيل است تا عيد فطر. همانطور كه گفتم مقطعي است! يعني فيلم خوب  داريم و 3 ماه بعدش ركود و... باز هم به نسبت پرديس‌ها شرايط بهتري دارند، اما در سينماهاي تك سالنه اوضاع واقعاً متأثر كننده است. به همين دليل است كه زماني مي‌گفتند اگر بخواهند تغيير كاربري بدهند 95 درصد سينماهاي تهران تغيير كاربري مي‌گيرند.
مردم براي ديدن فيلم‌هاي بي‌كيفيت به سينما نمي‌آيند
فرهاد محمودي – مدير سينما ايران- هم در اين رابطه به ««باني فيلم»» گفت: اين سينما از ابتداي سال تاكنون وضعيت اقتصادي مناسبي نداشته است. به اين دليل كه فيلم‌هاي بي‌كيفيت توليد مي‌شوند و مسلما چنين فيلم‌هايي از استقبال مخاطبان بي‌بهره‌اند.
وي ادامه داد: من مهندس ساختمان هستم و 20 سال پيش اين سينما را براي بازسازي خريدم. سينما را بازسازي كردم و آن را تبديل به يك مجموعه فرهنگي – هنري نمودم. ضمن اينكه 3 سالن چند منظوره هم در آن ايجاد كردم و در واقع اين ابتكار را ما براي نخستين بار پياده كرديم. بعد از ما پرديس‌ها هم آمدند و همين كار را انجام دادند. متاسفانه در شرايط كنوني صنعت سينماي ايران بيمار است. به اين دليل كه فيلم ساخته نمي‌شود و فيلم‌هاي خارجي هم با هزار و يك مسئله اكران مي‌شوند. مسلما سينما اگر فيلم مناسب نداشته باشد ديگر فاقد ارزش است. معمولا براي ساخت فيلم‌ و… پول به كساني داده مي‌شود كه اصلا اين كاره نيستند. در كل فيلم جذاب و با كيفيت خيلي كم ساخته مي‌شود و مردم دليلي براي سينما آمدن ندارند.
سينمادارها به صاحبان فيلم‌ها بدهكارند
خسرو مصلحتي- مدير سينما پارس- ضمن نامساعد دانستن شرايط اقتصادي اين سينما، بيان داشت: ابتداي امسال فيلم «پله آخر» و «پذيرايي ساده» را داشتيم و شايد فروش سينما 50 تا 100 تومان هم نمي‌شد. با فيلم «رسوايي» تا حدودي چاله‌هاي سينما پر شد ولي هنوز هم سينما به صاحب فيلم‌ها بدهكار است. فيلم «من مادر هستم» را سال 91 اكران كرديم و هنوز نتوانستيم مبلغي كه بايد به صاحب فيلم بدهيم را برگردانيم. در صورتيكه اين سينما هميشه تراز مالي‌اش به روز بوده يعني هيچ وقت بدهي نداشته است، اما هم اكنون به دليل شرايط بد موجود در سينما در شرايط مالي خوبي به سر نمي‌برد.
وي افزود: ما در حال حاضر به صاحب فيلم‌ها بدهكاريم. تمام درآمدي كه سينما از بابت فروش بليت كسب مي‌كند كه متعلق به سينمادار نيست. متعلق به صاحب فيلم هم هست و اين طور مي‌شود كه ما به صاحب فيلم‌ها بدهكار مي‌شويم. در واقع دخل و خرج ما با هم يكي نيست. در صورتيكه اين سينما هميشه در آمار فروش‌ها جزو 5 يا 6 مين سينماهاي پرفروش بوده، اما متأسفانه در حال حاضر شرايط بدي بر سينما حاكم است. قسمتي از اين شرايط هم البته به خود فيلم‌ها برمي‌گردد.
سينما آستارا از ابتداي سال خبر داده است
ابراهيم آزادي – مدير سينما آستارا- در گفت‌وگو با «باني فيلم» توضيح داد: در ايام نوروز وضعيت نسبتاً خوبي داشتيم ولي در حال حاضر واقعاً وضعيت خراب است. بيشترين دليلي كه مردم براي سينما نرفتن‌شان مي‌آورند اين است كه مي‌گويند فيلم‌هايي كه در سينماها اكران مي‌شود به مرور در شبكه‌هاي مختلف داخلي و خارجي پخش مي‌شود و وقتي مي‌توانيم اين فيلم‌ها را رايگان ببينيم چرا هزينه كنيم و به سينما بياييم!
وي در ادامه افزود: سينما آستارا از ابتداي سال 92 تاكنون ضرر داده، ما هزينه‌هاي زيادي از قبيل آب، برق، تلفن، حقوق پرسنل و... داريم. ضمن اينكه اينجا 2000 متر زمين است. به عبارتي 10 ميليارد پول زمين‌اش مي‌شود. با اين حساب نبايد يك درصد سود نصيب صاحب سينما شود؟! واقعاً اين سينما يك قران سود ندارد.
 
هشدار نسبت به وضعيت خطرناک سينماها
رييس انجمن سينماداران ايران با بيان اينکه ميزان فروش گيشه‌ سينماها در بهار امسال بسيار پايين بوده است، تاکيد کرد: سينماها در وضعيت خطرناکي قرار دارند.
محمد قاصد اشرفي در گفت‌وگو با ايسنا، درباره‌ ميزان فروش سينماها در سه ماهه‌ي نخست امسال گفت: اگر بخواهيم تحليل درستي از وضعيت فروش داشته باشيم مي‌توان گفت که نمايش چند فيلم مانند «رسوايي»،‌«برف روي کاج‌ها» و «چه خوبه که برگشتي» در رونق سينماها و اقتصاد آن تاثير مثبتي به وجود آورد.
او ادامه داد:‌ در روزهاي اخير هم اکران فيلم «گذشته» اصغر فرهادي آغاز شده و اميدواريم نمايش اين فيلم باعث رونق سالن‌هاي سينما شود. البته فيلم حيف شد چون اگر دوبله مي‌شد به فروش بسيار بالايي دست پيدا مي‌کرد، درحالي که الان در سينماهاي بالاي شهر فروش زيادي داشته و در بقيه‌ي سينماها آنطور که بايد از آن استقبال نشده است.
اشرفي گفت: با اين حال به جز سه، چهار فيلمي که ذکر شد بقيه‌ي فيلم‌ها در سه ماه گذشته اصلا فروشي نداشتند و مي‌توان گفت در مجموع فروش بهار امسال بسيار پايين بوده است.
او همچنين مطرح کرد: باتوجه به هزينه‌ها و تورم بالا، مسلم است که سينماها در پرداخت هزينه‌هاي خود عاجز باشند و ما دستمان به جايي نمي‌رسد، چون هر چه اين وضعيت بد را اعلام کرديم هيچ گوش شنوايي وجود نداشت.
اشرفي افزود: به نظر مي‌رسد سالن‌هاي سينما اصلا در سبد فرهنگي کشور ديده نمي‌شوند، به طوري که سالن‌ها به فراموشي سپرده شده‌اند. اگر هم مسئولي به سينما فکر مي‌کند فقط به توليد کمک مي‌کند و همه فکر مي‌کنند که سينما فقط توليد فيلم است.
او تاکيد کرد: در چنين شرايطي شاهديم که به نمايش فيلم و وضعيت سالن‌هاي سينما مخصوصا در اين دوره، توجهي نشده است.
رييس انجمن سينماداران در پايان دوباره تاکيد کرد: سينماها در وضعيت خطرناکي قرار دارند و اگر مسوولان کمکي نکنند، عواقبي که براي سالن‌هاي سينمايي پيش مي‌آيد به خودشان مربوط خواهد بود.



ارسال توسط کاربر

بعد از مدت ها، طلسم سکوت الناز شاکردوست شکست

عجیب ولی واقعی! «الناز شاکردوست در فیلم مسعود ده نمکی!» در نگاه اول شاید شایعه ای می آمد شبیه همه همان هایی که هر روز از این گوش به آن گوش شان می کنیم، اما قضیه آنقدر جدی شد که مجبور شدیم در همان گوش هایمان نگهش داریم! در همه سال های حضور در سینمای ایران به محض آن که اسمش آمده قلم هایمان را بر علیه اش تیز کردیم و نوشته ایم، بی آنکه وسعت نگاه مان را بزرگ تر کنیم یا حداقل دقت مان را کمی بالاتر ببریم! قرار نیست اینجا کسی در مقام دفاع از دیگری بلند شود اما قبول کنیم می شد کمی منصفانه تر با او تا کرد. کارنامه بازیگری «الناز شاکردوست» پر است از فراز و نشیب؛ از همان روزهایی که در ۱۹ سالگی کشف بزرگ «کیومرث پوراحمد» لقب گرفت و در «گل یخ» جلوی دوربین رفت تا «مجردها»، «سلام بر عشق»، ««تو و من»، «کیش و مات» تا «دلخون»، «اتوبوس شب»، «باد در علفزار می پیچد»، «چه کسی امیر را کشت» و چندتایی دیگر که جزو هنری های فاخر این سال ها به حساب می آیند و تا همین آخری «رسوایی» که حدود پنج میلیارد تومان فروخت.

«الناز و علی شاکردوست» خیلی بیشتر از آنچه تصور می کردیم دوست اند؛ خواهر و برادرند اما شاید از جنسی متفاوت تر از آنچه این روزها دور و برمان می بینیم. خیابان دروس، دوربین پیام ایرایی و عقربه های ساعتی که از ۲۳ شب گذشته بودند همه انتظار ورودشان را می کشیدند تا بعد از مدت ها قفل سکوت ستاره پر فروش سینمای ایران در گفت و گوی ویژه و اختصاصی با خانواده سبز شکسته شود که دست بر قضا انتظارها به سر آمد…

گغت و گو: حمید فراهانی راد

می گویند واژه مخالفت در خانواده شما کاملا بی معناست! درست است؟

بله، همینطور است. برای چه این سوال را می پرسی؟

راست است که وقتی می خواستی به عنوان بازیگر وارد سینما شوی هیچ مخالفتی از سوی پدر و مادرت با تو صورت نگرفته؟
بله، برای اینکه ما قبل از اینکه یک خانواده باشیم، دوست هستیم. یعنی پیش از آن که در قالب خانواده باشیم و جبری حاکم باشد که مثلا من فرزندم، تو پدری، تو مادری و… بهترین دوست برای همدیگر هستیم.

آخر شنیده بودم برای ورود به سینما یک نفر را واسطه کردی تا رضایت پدرت را بگیرد.

نه، من خودم با پدرم صحبت کردم و پدرم گفت مهم نیست که تو چه کاره شوی، مهم این است که در هر کاری که انتخاب می کنی بهترین باشی. حتی اگر رفتگر هم باشی باید در آن بهترین باشی، اگر می خواهی نقاش باشی سعی کن بهترین شوی و… . از همه چیز مهم تر علایق فرد است که به چه سمتی گرایش دارد، چون اگر کاری که انجام می دهی را واقعا دوست داشته باشی حتما می توانی در آن به بهترین بودن هم برسی، در غیر این صورت هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.

چقدر احساس خوشبختی می کنی؟

از چه نظر؟

از نظر داشتن یک چنین پدر و مادری. بگذار بهتر بگویم؛ ببین خیلی ها شاید چهره و استعداد تو را داشته باشند اما خانواده هایشان به آنها اجازه ورود به دنیای بازیگری و رفتن به سمت علاقه اصلی شان را نمی دهند. واقعا این تفکر که محیط سینما چندان جالب و سالم نیست را تصدیق می کنی؟

مطمئنا به خاطر داشتن چنین خانواده و پدر و مادری خیلی زیاد احساس خوشبختی می کنم. اما در جواب سوال بعدی ات باید بگویم نه، واقعا محیط سینما اینطوری که می گویی نیست، به نظر من همه چیز به خود آدم برمی گردد؛ ما در همه اقشار و اصناف کشور خوب و بد داریم. در یک شرکت می توانی یک منشی کاملا موفق، پاک و خوب باشی اما برعکس اش هم می توانی باشی. این خود آدم است که تعیین می کند خوب باشد یا بد. ضمن اینکه تربیت صحیح بچه در خانواده نیز کمک می کند در هر شغل و جمعی که وارد شود بتواند خودش را خوب حفظ کند. پدر م همیشه می گوید آنقدر از تربیت دخترم مطمئنم که هر جا باشد خودش می تواند گلیم اش را از آب بیرون بکشد.

الناز شاکردوست 14

خب شاید پدرت تصورش را هم نمی کرد روزی تا این جایگاه بالا بیایی و تا این حد در بازیگری موفق بشی که یکدفعه خانواده ات  با یک حجم زیاد طرفدارها، منتقدان و حتی شایعه هایی که برای هر بازیگری هست مواجه شوند. به نظرم فکر می کرده علاقه ای هست که وقتی خودت دنبالش بروی از رسیدن بهش خسته می شوی و مسیرت را عوض می کنی! 
نه، اتفاقا خانواده ام همیشه به من می گفتند تو می توانی و بهترینی. در واقع اعتماد به نفس امروزم ریشه در خانواده ام دارد. اگر خانواده ای باشی که فرزندت را مدام سرکوب کنی و اعتماد به نفسش را از بین ببری و پر و بالش ندهی مطمئنا آن فرزند در آینده فرد موفقی نخواهد شد. من از همان کودکی در هر کاری مثل نقاشی دست می گذاشتم مادرم می گفت تو بهترینی و خلاصه اعتماد به نفسم را بیشتر می کردند. به نظر من خانواده در موفقیت فرزندانشان تاثیر انکارناپذیری دارند.

 

اصلا به چهره ات نمی آید اینقدر درس خوان و منظم بوده باشی که معدل دیپلمت بالای ۱۹ و رتبه دانشگاهی ات اینقدر خوب باشد! 
چرا من خیلی درس خوان بودم. اتفاقا امروز در همین باشگاهی که ورزش می کنم استادم می گفت اولین روزی که تو را دیدم گفتم خب حالا الناز شاکردوست آمده و می خواهد یک ورزش رزمی هم بکند که باید هوایش را داشته باشم و کلاسم با تاخیر شروع شود و…، ولی دیدم برعکس تو همیشه ۵ دقیقه هم زودتر خودت را می رسانی و فکر نمی کردم تو با این موقعیتت اینقدر زمان، آن تایم بودن و نظم و ترتیب برایت اهمیت داشته باشد، به نظرم این موفقیت و جایگاه امروزت هم مدیون همین است که اینقدر برای همه چیز ارزش قائل می شوی.

 

تا حالا کسی بهت گفته که خصوصیات اخلاقی ات شبیه پسرهاست؟!
واژه «برادر شاکردوست» هم از همین حرف ها نشات می گیرد! آره، خیلی ها به من می گویند! (خنده) ولی خودم هم نمی دانم چرا؟ به نظرم یک زن کامل می تواند محکم باشد و اجازه ندهد کسی پایش را از حریمش درازتر کند. اینکه آدم این نکات را رعایت کند به مرد بودن ربطی ندارد. من یک زن کامل هستم. خیلی از مردها را می بینیم که فقط لقب مرد بودن را یدک می کشند در حالی که نامردند، خیلی از زن ها هم هستند که به اصطلاح خیلی مردند، حتی مردتر از هر مردی. اینها یکسری اصطلاحات عامیانه و کلی است اما ربطی ندارد که حتما مردها باید این خصوصیات را داشته باشند.

 

یعنی تو می گویی الناز شاکردوست نمونه ای شاخص از یک زن کامل است؟
شاید. ریشه اصلی وابستگی زن ها به مردها به مسائل مالی برمی گردد. اگر هر زنی بتواند روی پای خودش بایستد و از لحاظ مالی مستقل باشد همه زن های مملکت مان به اصطلاح مرد خواهند بود. این که آدم صادق و با معرفت باشد فقط خصوصیت یک مرد نیست. خیلی از اهالی سینما می گویند الناز مثل مردهاست، با معرفت است و…؛ با معرفت بودن مختص مردها نیست.

شاید چون روابط عمومی ات خیلی خوب است اینگونه می گویند.

روابط عمومی؟ واقعیت این است که من با همه خیلی صادق و روراست هستم. همین. شاید بشود اسمش را به قول تو روابط عمومی خوب گذاشت. اتفاقا اصلا عادت ندارم نه از کسی تعریف و تمجید کنم، نه به اسم شان لقب خاله و عمو و دایی بچسبانم! شاید خیلی جاها هم اخلاق های تندی داشته باشم اما در کل انسانیت همیشه از هر چیزی با اهمیت تر بوده است و همواره به همه احترام گذاشته ام و در قبالش احترام دیده ام. حالا اگر می گویی اسم این نوع رفتار کردن روابط عمومی قوی است از این بابت  خوشحالم.

 

برگردیم به خواسته پدرت که همیشه می گفتند الناز باید بهترین باشد. الان خودت فکر می کنی بهترین هستی؟
خودم که نمی توانم این جمله را درباره خودم بگویم اما همیشه سعی بر بهترین بودن کرده ام و باز هم سعی خواهم کرد. دوست دارم در درسم، کارم و هر چیزی که انجام دادم و قرار است انجام دهم بهترین باشم.

الناز شاکردوست 12

سینمای ایران بابت کشف تو باید از کیومرث پوراحمد متشکر باشد یا معترض؟
این را مردم باید تصمیم بگیرند. من خودم را مدیون آقای پوراحمد می دانم.

الان هر چند وقت یک بار با ایشان تماس می گیری؟

من همیشه به فکرشان هستم و یادشان می کنم. سر فیلم «اتوبوس شب» هم وقتی از من به عنوان بازیگر دعوت کردند حتی فیلم نامه شان را نخواستم بخوانم و نخواندم. سر بستن قرارداد هم هیچ قراردادی نخواستم ببندم، گفتم من تا آخر عمر هر فیلمی که آقای پور احمد بگویند بدون اینکه فیلم نامه اش را بخوانم چشم بسته بهشان اعتماد می کنم و کار می کنم چون همیشه خودم را مدیون ایشان می دانم و معتقدم دین بزرگی به ایشان دارم.

کلا علاقه زیادی به قیصر داری، درست است؟

خب قیصر یکی از اسطوره ها و بزرگان تاریخ سینمای ایران به حساب می آید، اما چرا این سوال را می پرسی؟ به یاد ندارم از ایشان حرفی زده باشم!

چرا در یکی از گفتگوهای قبلی ات دیدم که گفته بودی دوست دارم قیصر سینمای ایران در قالب زن باشم، اینطور نیست؟
نه .من نگفته بودم،آاقای کامران تفتی این جمله را گفته بودند: «زمانی که قیصر در قالب یک زن به سینما می آید.» این جمله تعریف ایشان از نقش افسانه در فیلم «رسوایی» بود.
فکر نمی کنی در یکی از مصاحبه هایت  خیلی تند رفته باشی؟
مثلا؟!
مثلا آنجا که گفته بودی خیلی از آقایان بازیگر سینما دوست داشتند نقش روحانی رسوایی را بازی کنند  اما بهترین انتخاب آقای اکبرعبدی بود. فکر نکردی شاید به یکی از بازیگرانی که قبل از اکبر عبدی برای این نقش تست داده بود بربخورد؟
نه، چون من قصد مقایسه هیچ بازیگری را با آن یکی نداشته ام که بخواهد به کسی بربخورد! صرفا نظر شخصی ام را مطرح کردم در رابطه با نقش روحانی در رسوایی که باید کسی بازی می کرد در «رسوایی» را باید کسی بازی می کرد که بین مردم محبوب باشد و اکبر عبدی با حضورش در این نقش این مسئله را حل کرد. ببین… با توجه به شرایط امروز جامعه مان که یکسری از مردم به خاطر مشکلات اقتصادی و گرانی دچار سیاست زدگی شده اند و سیاست زدگی هم برای بعضی از آنها دین زدگی را منجر شده باید انتخاب درستی برای این نقش صورت می گرفت. همین مسئله فاصله ای بین مردم و روحانیت ایجاد کرده است. برای همین به نظر من این نقش را باید یک آدم محبوب بازی می کرد که از نظر شخص من، بهترین گزینه هم آقای اکبر عبدی بودند.

چقدر تا حالا پیش داوری باعث ضررت شده؟

ببین خب این یک امر طبیعی است که مردم در مورد هنرمندهایشان قضاوت و پیش داوری کنند، آن هم بدون آن که آنها را خوب بشناسند، البته این حق مُسلم شان است و بخشی از حرفه ما به حساب می آید و باید پذیرایش باشیم. این بر عهده خود بازیگر است که قضاوت نادرست مردم را با انتخاب کارها و بازی های خوب، رفتار صحیح در جامعه و… به نفع خود تغییر دهد، همانطور که ممکن است تنها با یک خطا بر قضاوت نادرست شان مهر تایید بزند.

خودت هم از آن دسته آدم هایی هستی که از روی ظاهر آدم ها دست به قضاوت می زنی؟

آنهایی که با من ارتباط بیشتری دارند می دانند که به هیچ عنوان اهل قضاوت درباره آدم ها نیستم.

حتی مسعود ده نمکی؟!
حتی مسعود ده نمکی!

همه در جریان سروصداهایی که بعد از حضور تو در «رسوایی» مسعود ده نمکی بلند شد هستیم. حالا این همکاری چطور بود؟

من بازیگرم و سعی کردم نقشی که بهم محول شده بود را به بهترین شکل ممکن ایفا کنم. فکر می کنم با توجه به بازخوردی که در جامعه دیدم کارم را درست انجام داده باشم. آقای ده نمکی هم کارگردانی هستند مثل همه کارگردان هایی که تا امروز با آنها همکاری کردم. هیچ وقت و در هیچ یک از کارهای دیگرم هم به خودم اجازه ندادم وارد مسائل و اعتقادات شخصی آدم ها شوم چون اعتقادات هر کسی به خودش مربوط است. «رسوایی» فیلم نامه ای بود که با توجه به فقدان فیلم نامه ها و نقش های خوب (به ویژه برای خانم ها، چون فیلم نامه های ما اصولا برای آقایان نوشته می شود) و از آنجا که تنها مسعود ده نمکی قادر به اخذ مجوز ساخت چنین فیلم نامه ای بود پذیرفتم.

 

مثل این که خیلی دوست داری انجمن حمایت از بانوان سینمای ایران را تاسیس کنی؟

آره، اتفاقا پیشنهاد بدی هم نیست! سوالش می تواند جرقه ای برای یک فکر بزرگ و بکر باشد، چرا که نه!

 

پس چرا بقیه اینقدر پشت همدیگر در نمی آیند؟
من که نمی توانم درباره بقیه اظهار نظر کنم، اما فکر می کنم ما انسانها باید همدیگر را حمایت کنیم چون هر اتفاق خوبی که بیفتد کارمایش در درجه اول به خودمان برمی گردد.

 

حرف هایت را که می خواندم به نظرم رسید احساس می کنی به خانم های سینمای ایران حسابی ظلم شده و این مردها هستند که تعیین می کنند کی و کجا قرار بگیرد؟

نه؛ این استنباط شخصی شماست. در رابطه با قسمت دوم سوال تان هم باید بگویم شاید تعیین و تکلیف اصلی دست آقایان باشد اما خانم ها می توانند با انتخاب مقتدرانه و درست شان تاثیرگذار و تغییر دهنده شرایط باشند.

الناز شاکردوست 11

اتفاق افتاده مثل شخصیت افسانه در رسوایی خودت هم با خدا قهرکنی؟
من اعتقاد دارم هر اتفاقی حکمتی دارد؛ بدترین اتفاق ها هم که در زندگی ام بیفتد، اول از همه خدا را شکر می کنم چون مطمئنم حکمتی بوده است.

شنیدم تو اجازه نمی دهی علی (برادرت) وارد سینما شود؟!

من نمی گذارم؟ (خنده) چرا آن وقت؟ اول صحبت مان به دوستی خانواده مان اشاره کردم و گفتم تا حالا در کار هیچ آدمی دخالت نکردم. شاید خواسته باشد مشورت کند و نظرم را گفته باشم ولی واقعیت این است که علی خودش دوست نداشت وارد این حرفه شود. حتی خودت هم دیدی وقتی برای عکاسی جلد مجله تان خواستید از علی عکاسی کنید حاضر نبود بیاید چون این حاشیه و دیده شدن برایش جذابیتی ندارد. همانطور که من خودم همیشه سعی کرده ام از حواشی دوری کنم، چون ما زندگی آرام را بیشتر دوست داریم.

 

البته تو اگر خودت هم نخواهی حاشیه ها دنبالت می آیند!

بله ولی خود ما هم تاثیرگذاریم که به این حاشیه ها دامن بزنیم یا طوری رفتارکنیم که کمتر حواشی دورمان باشد.

 

دلیلت چیست که می گویی برنامه هفت تلویزیون زیرکانه در حال به تعطیلی کشاندن سینماست؟

به این دلیل که برنامه هفت، برنامه ایست کاملا سفارشی و با اهداف از پیش تعیین شده که بزرگ ترینش به تعطیلی کشاندن سینماست! یکسری آدم ها در برنامه هفت سینما را با بازکردن صحبت ها و عقده های شخصی شان زشت کرده اند و من این برنامه را دوست ندارم. این نظر من است و خیلی از بزرگان هم به این حرف من اعتقاد دارند. تا به حال هم حرف بدی علیه من در این برنامه زده نشده و خدا را شکر همیشه هم به خوبی یاد شده و اگر نقدی بوده به خوبی بوده است. این حرفی که می زنم یک حرف شخصی نیست، بلکه یک حرف و نگرانی کلی است. آدم های سینما با رفتن و حمایت کردن از این برنامه دارند به بدنه اصلی سینما ضربه وارد می کنند! «هفت» برای تخریب سینمای ایران اهداف از پیش تعیین شده دارد. باور کنید این حرف من شخصی نیست، همیشه هم برای حضور در این برنامه از من دعوت کرده اند اما هیچ وقت تنها به منافع شخصی خودم فکر نمی کنم. همیشه می گویم منافع همه ما و  همه سینما منافع اصلی من است، وگرنه من هم می توانم یک روز بروم بنشینم حرف بزنم و کمک کنم به ساختن برنامه ای که هدفش می دانم چقدر زشت است! آن تله های کوتاه سینمایی هم که می سازند در راستای همین تخریب است.

حیف زوج رضا گلزار و الناز شاکردوست نبود که اینقدر راحت نابودش کردند؟

در این سینما چیزهای مهم تر از این مسائل حیف شده است! آقای گلزار بالاخره یکی از مهره های سینما بودند، قصد نقد و بررسی ندارم اما یکسری آدم ها خوب یا بد چرخه سینما را به گردش انداختند که یکی شان همین آقای گلزار بود.
مثلا همین خانم عسل بدیعی که فوت کرد، مردم ایران چه کردند؟ قبل از این کسی می پرسید کجاست؟ نسرین مقانلو می گفت این آدم حالش بد بود برای اینکه ۹ ماه سرکار نرفته بود، در حالی که به کار کردن احتیاج داشت؛ زنی که فرزندش را نگه داری می کرد و ستون اصلی خانواده بر دوشش بود. کسی می پرسید کجاست؟ چه می کند؟ چرا باید بگذاریم هنرمندان عزیزمان تازه وقتی از دست رفتند یادشان کنیم یا به فکر قدردانی از آنها بیفتیم؟ چرا تا وقتی هستیم قدر همدیگر را ندانیم؟ چرا وقتی کسی هست که می تواند چرخه سینما را به حرکت بیندازد باید سرکوبش کنیم؟ این ها همه درد است که آدم ها خودشان هم شاید بدانند اما باز هم ادامه می دهند! امیدوارم روزی برسد که قدر هنرمندانی که هستند را بیشتر بدانیم. در مورد خانم بدیعی این صرفا مرگ طبیعی بود ولی آقای گلزار نبودش شاید از نظر جسمی باشد اما مرگ هنرپیشه است در سینما و من بابت نداشتنش در سینما تسلیت می گویم!

اگر یک روز این اتفاق برای خودت هم بیفتد و اجازه ندهند دیگر در سینما باشی چه رفتاری خواهی داشت؟

شاید فکر کنی حرفی که می زنم خودخواهی است اما اگر این اتفاق برای من هم بیفتد این من نیستم که سینما را از دست می دهم بلکه سینماست که من را از دست می دهد. من اینگونه فکر می کنم چون این سینما  چیزی نبود که فکر می کردم قرار است  به دست بیاورم. در این سینما هر چقدر هم بال های بزرگی داشته باشی و بخواهی بلند بپری آنقدر سقفش کوتاه است که جایی برای پرواز نیست.

 

چرا اینقدر با خبرنگارها بدی و مصاحبه نمی کنی؟

نه اینطور نیست اگر زمان زیادی است که مصاحبه نکردم برای این است که خب، حرفم را آن طور که هست به مردم منتقل نمی کنند! اگر مردم بخواهند از من حرفی را بخوانند نباید حرف های یک ذهن فیلتر شده و با اهداف خودش باشد. من می خواهم حرف من با همه خلوصش به مخاطبم به کسی که وقت می گذارد و ارزش قائل است و فیلم های من را دنبال می کند منتقل  شود. این حق من است و وقتی می بینم اینگونه نیست  این ارتباط را  قطع می کنم تا به مخاطبم احترام بگذارم.

با این حساب طرفدارانت که دوست دارند حرف هایت را بشنوند یا در برنامه ای تو را  ببینند چه کار باید بکنند؟
خب، من برای گفت و گو با آدم ها قبل از هر چیز تحقیق و تفحص می کنم، درباره خود تو هم همین اتفاق افتاد و دیدم دوستان آقای فراهانی راد را تایید می کنند، بنابراین این بار برای انجام این مصاحبه اعتماد کردم و امیدوارم اعتمادم درست از آب دربیاید (خنده)، وگرنه… آن موقع تصمیم می گیرم!
قصد نداری دیگر به نوشتن ادامه دهی؟

چرا، همیشه گفته ام یک دفترچه خاطرات دارم به نام «رازهای فاش نشده یک نابازیگر»، ولی فکر می کنم این هم مثل برنامه هفت خواهد شد! در نتیجه دوست ندارم پخش شود. سینما باید زیبا بماند؛ همانطور که از نظر من همیشه بوده و هست.

الناز شاکردوست 13

راست است که می گویند تو پر فروش ترین زن سینمای ایران هستی؟
چاکریم! (خنده)
تا آنجا که می دانم خیلی از بازیگرهای خانم این موضوع را که کدام بازیگر بیشتر می فروشد و دستمزد می گیرد را دنبال می کنند، تو هم این کار را انجام می دهی؟
نه، این کار بعضی مجله هاست که دست به جمع و تفریق دستمزد و فروش بازیگرها می زنند و ارقامی را در می آورند. چند سالی پشت سر هم این اتفاق افتاد که من پرفروش ترین زن سینما بودم.

یادم است در یک دوره اکران سینماها تو ۶ فیلم همزمان روی پرده داشتی. اما الان تو را سالی یا دو سالی یک بار در یک فیلم می بینیم. چه اتفاقی افتاده؟ پیشنهادهایت کم شده یا رقم دستمزدت آنقدر بالا رفته که در توان هر کسی نیست؟
پیشنهادها که خدا را شکر هیچ وقت کم نشده، از نظر مبلغ قرارداد هم همیشه چیزی که حقم بوده را گرفته ام و رقمم، رقم معقولی است، به لحاظ اینکه همه ما در فروش یک فیلم سهیم هستیم، در نتیجه همه چیز باید عادلانه تقسیم شود. شاید از نظر بعضی تهیه کننده ها رقم دستمزد من ناعادلانه باشد اما در حقیقت این نیست و باز با همه این او.صاف هیچ وقت روی پیشنهاد من تاثیر نگذاشته است، چون آن تهیه کننده محترم می داند که حتی برای نفع خودش هم که شده به صرفه تر است که پیشنهاد من را بپذیرد تا اینکه انتخابش را عوض کند! ولی واقعا فیلم نامه های خوب تعدادشان کم است ، یعنی تعدادشان کم است. بعد هم اصولا من فیلم نامه ای کار نمی کنم که نقشم مثل نقش نگاه مهتاب زنها باشد! یک دختر زیبای آرایش کرده که «بله و چشم آقا» بگوید! من هرگز این نقش ها را بازی نمی کنم، چون دوست ندارم نقشم یک نقش توسری خور و ابزاری باشد. نمی خواهم ابزار ساخت فیلم باشم، دوست دارم خودم در فیلم تاثیرگذار باشم.

 

چه نقشی همیشه ایده آلت بوده که بازی اش کنی؟
دلم می خواهد بروم سراغ نقش های منفی؛ پیچیدگی های یک چنین شخصیت هایی به عنوان یک بازیگر برایم جذابیت دارد. نقش یک انسان روانی هم از ایده آل هایم در انتخاب های بعدیست.

کدام یک از کارهایی که تا حالا بازی کردی را دوست نداری یا دلت می خواهد مثلا سی دی اش را بشکانی؟
فیلم های آدم مثل بچه های آدم می مانند، بنابراین دلم نمی آید حتی فیلم هایی را هم که قلبا دوست شان ندارم را بشکنم، چون باید می بوده که من الان اینجا بایستم؛ مثل یکسری پله می ماند که تو را به قله می رسانند، شاید چند تا از این پله ها لق بوده باشد و پایت را گذاشته باشی روی سنگ شکسته سر هم خورده باشی اما باید می بوده که تو الان اینجا باشی. آدم از کارهای بدش درسهای بیشتری می گیرد، ولی در کل همه کارهایم را دوست دارم، چون یک تایمی از زندگی یک زمانی از عمرت را در آن فیلم می بینی. اصل این است که از فیلم های بد درس های خوب بگیریم و دیگر تکرارش نکنیم. من از درجا زدن بدم می آید؛ این به نظرم مهم تر از این است که بخواهم روی کاری غیظ داشته باشم.
بالاخره خستگی ات در رفت؟

من هیچ وقت خسته نیستم!

خودت در آن یادداشتی که در جشنواره فجر برای حاضر نشدنت در کنفرانس خبری رسوایی نوشته بودی اشاره کرده بودی آقای ده نمکی خسته ام! اصلا دلیل نوشتن آن یادداشت چه بود؟

آن نوشته را خیلی دوستش داشتم. نمی دانم… اصولا زیاد براساس دلیل کار نمی کنم. وقتی حسم بگوید، کاری را انجام می دهم و فکر هم می کنم کار درستی کرده باشم. من که در آن جمع نمی آمدم  اما دلم نمی خواست فکرکنند اگر نیامدم یعنی بی تفاوتم. می خواستم ثابت کنم اگر نیامدم دلیل بر بی تفاوتی نیست.
چرا نرفتی؟ حالت خوب نبود یا دعوا و بحثی پیش آمده بود؟
نه حالم که خوب بود اما می دانستم همه آدم هایی که در آن جمع حضور دارند یا بهتر بگویم اکثرشان نیامده اند صرفا یک فیلم ببینند و کاری را از لحاظ فیلمنامه، هنری و بازی بررسی کنند! شاید آنها بیشتر برای حواشی پیرامون آقای ده نمکی و حاشیه سازی آمده بودند و آن مجلس جایی نبود که جنبه هنری داشته باشد.

 

خانواده و اهالی فامیل چقدر خوشحال اند که به واسطه حضور تو در سینما نام خانوادگی شان امروز تبدیل به یک برند شده است؟

اتفاقا چند روز پیش داشتم به یکی از دوستانم می گفتم که یک روز آن اوایل وقتی اسمم را گفتم یکی از تهیه کننده های خوب سینما چند بار فامیلی ام را پرسید و گفت حتما اسم و فامیلت را عوض کن و یک اسم و فامیلی بگذار که راحت در دهان بچرخد! ولی من گفتم من همین هستم و اگر کسی بخواهد من را بشناسد باید با همین اسم و فامیلی که دارم بشناسد. گفت با توجه به اینکه چهره و صدایت استانداردهای سینما را دارد اسم و فامیلت راحت نیست و تاثیر منفی می گذارد چون کسی نمی تواند اسم و فامیلت را به راحتی به یاد بیاورد اما قبول نکردم.
از تلویزیون چه خبر؟
سلامتی!
در این سال ها خیلی از ستاره های سینما وارد تلویزیون هم شدند، احیانا تو چنین تصمیمی نداری؟
در سینما مخاطب را خودت انتخاب می کنی و مخاطب هم همین طور اما در تلویزیون تو مخاطبت را انتخاب نمی کنی و مخاطب هم. بنابراین باید سلیقه و خواسته ۷۰ میلیون نفر آدم را برآورده کنی. اگر روزی نقش ماندگاری بهم پیشنهاد شود که ارزشش را داشته باشد و بدانم شرمنده مردم نمی شوم قطعا بازی اش خواهم کرد.

 

قبل از اینکه فیلمنامه رسوایی به دستت برسد و بخواهی در این فیلم بازی کنی، تصوراتت درباره زندگی یک دختر پایین شهری چه بود؟ فکر می کردی زندگی آنها چه شکلی است؟

البته من قبل از این هم در «بی وفا» تجربه چنین نقشی را داشتم ولی این موضوع همیشه برایم جذاب بوده و نگاه ویژه ای به این دختر ها دارم. همیشه به این قشر احترام گذاشته ام چراکه درد و غمی که یک دختر جنوب شهری (جنوب شهری که می گویم به واسطه کم بضاعتی ای است که در آن منطقه ساکن شده اند) برایم تامل برانگیز بوده. دخترها خیلی بیشتر از پسرها رویاپردازی می کنند، خیال بافی می کنند، در رویاهای خودشان به خیلی از ظرافت های زندگی توجه می کنند که شاید دغدغه پسرها نباشد. دخترها برای رسیدن به آرزوها و رویاهایشان هر تلاشی می کنند شاید به همین دلیل است که بعضی هایشان به قول امروزی ها «خراب» می شوند. همه مان وقتی در جامعه یک زن فاحشه می بینیم می گوییم «وای فاحشه است» اما هیچ وقت نمی گوییم چرا چی شد که این اتفاق افتاد؟ همه ما وقتی به این دنیا می آییم پاک هستیم، چه می شود که بعضی ها خراب و فاسد می شوند؟ زن به نوبه خودش و مرد هم به نوبه خودش.

باید ریشه یابی کنیم. دیدن این چیزها برای مسئولین جذاب نیست هیچ وقت به این مسائل پرداخته نشده و ریشه یابی درستی نشده، یعنی نخواسته اند که ریشه های این معضل را مطرح کنند. فیلم رسوایی دقیقا همین موضوع را به چالش کشیده است این وظیفه سینماست که بیاید و این را به شکل خودش زیبا نشان دهد تا در عین اینکه مخاطب کار را دوست داشته باشد به فکر فرو رود. خوشحالم بابت حضورم در این نقش چراکه شاید توانسته باشم دِینی را به یک قشر از جامعه ادا کرده باشم.

خیلی از خانم ها خودشان را می کُشند تا زیبا شوند و بعد بروند جلوی دوربین اما تو خیلی وقت ها در فیلم هایت خودت را می کُشی زشت شوی! دلیل خاصی داری برای این تصمیم هایت داری؟

من بازیگرم، قضیه قیافه نیست. در فیلم «مجردها» پیشنهاد خودم بود عینک ته استکانی بزنم و دندان مصنوعی بگذارم و… یا در «چراغ قرمز» هیچ کس حاضر نشد آن نقش را کار کند و من آمدم و آن تغییر و تحولات را دادم چون می خواستم ثابت کنم که من به خاطر چهره ام نیامده ام و می خواهم بازیگر باشم. واقعیت هم همین است. چهره یک بازیگر بعد از یک مدت عادی می شود و از آن به بعد چیزهای دیگری است که بیننده را نگه می دارد. بخش عمده اش به کاریزمای آدم برمی گردد. ماندگاری در سینما چیزهای دیگری غیر از ظاهر می خواهد، وگرنه در این سال ها خیلی ها آمدند و بعد از یکی دوبار بازی بدون اینکه اتفاق خاصی برایشان بیفتد خداحافظی کردند! من با بازی در این کارها می خواستم هم به دیگران و هم در درجه اول به خودم ثابت کنم که اگر این ادعا را داری بازیگری پس بیا و برادری ات را ثابت کن.

 

گفتی ورزش می کنی؟!

زمانی که سر فیلم برداری نباشم دوست دارم ورزش کنم چون فکر می کنم بدن و بیان ابزار اصلی یک بازیگر هستند چون وظیفه منِ بازیگر است که در جواب محبت و حمایت های مردم روز به روز بهتر شوم.

 

وقتی داشتیم برای جلد عکاسی می کردیم، به نظرم رسید رابطه تو و علی برادرت خیلی گرم و صمیمی است. واقعا در خانه هم همین شکلی هستید یا بیرون که می روید با هم خوب می شوید؟ فکر نمی کنی داشتن خواهری مثل الناز شاکردوست با همه حرف و حدیث ها و شایعاتی که برای یک ستاره می سازند کمی دردسرساز باشد و آیا تا حالا باعث کدورتی بین تان شده؟
اگر آدم ها همینطوری که هستند همدیگر را بپذیرند چیزی به نام مشکل به وجود نخواهد آمد. در همه روابط؛ زن و شوهری، خواهر و برادری یا دوستی، باید همدیگر را همان طور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم. خوشبختانه من و علی هم رابطه خیلی خوبی با هم داریم. علی هم از آن ابتدا نسبت به ورود من به سینما نارضایتی خاصی نداشت و همیشه حمایتم کرده است. خدا را شکر هم تا حالا کارم برای خانواده ام اذیت و آزاری نداشته، خودم هم همیشه مراقب بودم و سعی کردم از حواشی دور باشم.

فکر می کنی دلیل اصلی حرف و حدیث و شایعه درآوردن آدم ها برای ستاره ها چیست؟

همیشه به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید چون اینها همان هایی هستند که از صمیم قلب ایمان دارند که شما بهتر از آنهایید.




ارسال توسط کاربر

روزهای پایانی فیلمبرداری فیلم سینمایی «آتیش بازی» در لوکیشن‌های فرودگاه مهرآباد و زندان قزل‌ حصار می‌گذرد. بخش‌هایی از فیلم در این لوکیشن‌ها  جلوی دوربین می‌رود  و تا پایان هفته فیلمبرداری فیلم به پایان خواهد رسید.

 

در روزهای پایانی میر طاهر مظلومی، امین حیایی و الناز شاکردوست جلوی دوربین خواهند رفت.

طبق برنامه ریزی انجام شده ظرف 40 روز درتهران و اطراف آن جلوی دوربین می‌رود.

در خلاصه داستان فیلم آمده است: قدیمی‌یا می گن طرف  این قدر شیر داغ خورده دهنشو سوزونده، موقعی که می خواد دوغ بخوره فوتش می‌کنه. حالا این شده حکایت آدمای آتیش بازی یا اینقدر تخته گاز می رن که یاتاقان می‌زنن یا این قدر احتیاط رو رعایت می‌کنن که از انورو بوم می افتن

آتیش بازی / عکس سجاد سلیمانی

در این فیلم   امین حیایی، الناز شاکردوست،سحر قریشی ،شقایق دهقان ،عزت الله مهرآوران،میرطاهر مظلومی و...  به ایفای نقش می‌پردازند

تعدادی از عواملی که در ساخت فیلم همکاری دارند، عبارتند از:

نویسنده : آرش قادری/ کارگردان: بهمن گودرزی/ تهیه کننده : مرتضی شایسته /مدیر فیلمبرداری : مرتضی غفوری/ صدابردار: بابک اردلان/ مدیر تولید: محمد شایسته / طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف/ طراح گریم: ایمان امیدواری/ تدوین : شاهین یارمحمدی/ دستیار کارگردان و برنامه ریز: علی نوابی / منشی صحنه : بهناز تاجیک/ عکاس:  سجاد سلیمانی




ارسال توسط کاربر
تازه ترین محصول سینمایی دفتر هدایت فیلم با عنوان «آتیش بازی» این روزها در مرحله فیلمبرداری قرار دارد. این فیلم دومین تجربه کارگردانی بهمن گودرزی بعد از «شیش و بش» است.

به گزارش حدیدنیوز، تاکنون حدودا چهل درصد از فیلمبرداری این کار انجام شده است و پیش بینی می شود که تا اواخر بهار کار فیلمبرداری ادامه داشته باشد. مدیریت فیلمبرداری این کار برعهده مرتضی غفوری بوده و شاهین یارمحمدی هم همزمان با فیلمبرداری کار تدوین را انجام می دهد.



بهمن گودرزی کارگردان این فیلم در گفتگو با شبکه ایران از این مساله سخن گفته که ترجیح می دهد فیلمبرداری کار به به اتمام برسد و فیلم پروانه نمایش بگیرد تا بعد از آن و با مشورت با برادران شایسته تهیه کننده فیلم درباره زمان اکران فیلم تصمیم گیری شود.





در خلاصه داستان فیلم آمده است : «قدیمی یا میگن طرف اینقدر شیر داغ خورده دهنشو سوزونده ،موقعی که میخواد دوغ بخوره فوتش میکنه . حالا این شده حکایت ادم های آتیش بازی یا اینقدر تخته گاز میرن که یاتاقان میزنه یا اینقدر احتیاط رو رعایت میکنن که از اونور بوم میفتن.»

امین حیایی و الناز شاکردوست بازیگران اصلی این فیلم بوده و شقایق دهقان ، سحر قریشی، میرطاهر مظلومی و عزت الله مهرآوران از دیگر بازیگرانی هستند که در این کار حضور دارند.





لیست کامل عوامل این کار به شرح زیر است:

نویسنده : آرش قادری/ کارگردان: بهمن گودرزی/ تهیه کننده : مرتضی شایسته /مدیر فیلمبرداری : مرتضی غفوری/ صدابردار: بابک اردلان/ مدیر تولید: محمد شایسته / طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف/ طراح گریم: ایمان امیدواری/ تدوین : شاهین یارمحمدی/ دستیار کارگردان و برنامه ریز: علی نوابی / منشی صحنه: بهناز تاجیک/عکس: سیدسجاد سلیمانی/بازیگران: امین حیایی، الناز شاکردوست، شقایق دهقان ، سحر قریشی، میرطاهر مظلومی و عزت الله مهرآوران.




ارسال توسط کاربر
چهارمين فيلم ده‌نمكي به دنبال كسب مقام دومين فيلم پر فروش تاريخ سينما
5 ميليارد تومان فروش «رسوايي»؛ ده‌نمكي بازهم ركورددار شد!
باني‌فيلم آنلاين: گروه سينماي ايران - فيلم «رسوايي» ساخته مسعود ده‌نمكي با 5/2 ميليارد تومان فروش در تهران توانست ركورد فروش اخراجي‌هاي 3 را بشكند. اين فيلم در شهرستان‌ها نيز با فروش 5/2 ميلياردي در پايان هفته هشتم نمايش به رقم حيرت‌آور مجموع فروش 5 ميليارد توماني دست يافت.

 

به گزارش خبرنگار «باني فيلم» اين در حالي است كه «رسوايي» برخلاف ساخته‌هاي پيشين ده‌نمكي از تبليغات ميداني و پخش تيزرهاي تلويزيوني گسترده‌اي برخوردار نبوده است. از ويژگي‌هاي فروش اين فيلم بايد به اين نكته اشاره كرد كه «رسوايي» با از دست دادن سر گروه سينمايي‌اش در تهران در آغاز هفته نهم اكران، با پيش‌بيني فروش هفتگي 200 ميليون توماني، حداقل تا هفته دهم در تهران روي پرده خواهد ماند. اين در شرايطي است كه فروش اين فيلم در شهرستان‌ها، باعث شگفتي كارشناسان شده و پيش‌بيني مي‌شود اكران «رسوايي» تا پايان خرداد ماه بر پرده سينماهاي شهرستان ادامه داشته باشد.اگر پيش‌بيني‌ها (با احتساب حد نصاب فروش فعلي اين فيلم) درست از آب درآيد، رسيدن به فروش 6 ميليارد توماني براي اين فيلم دور از دسترس نيست.در كارنامه سينمايي ده‌نمكي، فيلم اخراجي‌هاي 2 با فروش 5/8 ميليارد تومان بالاترين ميزان فروش و ركورد دست‌نيافتني در تاريخ سينماي ايران را در دست دارد و رسوايي، با فروش فعلي و پيش‌بيني دستيابي به فروش 6 ميليارد توماني به عنوان دومين فيلم پر فروش تاريخ سينماي ايران دست خواهد يافت. نكته جالب توجه اينكه برخلاف سري فيلم‌هاي اخراجي‌ها، كه مضموني طنزآميز داشتند، رسوايي با نگاهي جدي به جايگاه روحانيت در اجتماع، به طرح مضامين ديني و عرفاني مي‌پردازد.



ارسال توسط کاربر

دکتر عماد افروغ ، دکتر امیررضا خادم ، الناز شاکردوست، بهنوش بختیاری، سیروان خسروی، زانیار خسروی، احسان خواجه امیری، بنیامین بهادری، علی ضیاء ، محمود  گبرلو (مجری برنامه هفت)، علی منصوری (بازیگر خط قرمز) و یعقوبی (خواننده)  حمید گلی (بازیگر ) جمعی از تهیه کنندگان سینما و تلویزیون  از جمله مهمانان این مراسم بودند. ساعت 19 روز 9 اردیبهشت اولین مراسم اکران خصوصی رالی ایرانی با حضور سعید ابوطالب نویسنده و تهیه کننده این مجموعه و آرش معیریان کارگردان ، جمعی از هنرمندان، اصحاب رسانه و عوامل فیلم و اعضای باشگاه طرفداران رالی ایرانی در فرهنگسرای ابن سینا در شمال تهران برگزار شد.
الناز شاکردوست، بهنوش بختیاری، سیروان خسروی، زانیار خسروی، احسان خواجه امیری، بنیامین بهادری، علی ضیاء،دکتر افروغ ، دکتر امیررضا خادم، محمودگبرلو (مجری برنامه هفت )، علی منصوری (بازیگر ) و یعقوبی (خواننده) حمید گلی (بازیگر )  از جمله مهمانان این مراسم بودند. علاوه بر آن جمعی از اصحاب رسانه و سردبیران مجلات فرهنگی و خبرنگاران خبرگزاری ها در این اکران حضور داشتند.
در این مراسم بخشهایی از رالی ایرانی بر روی پرده رفت که با استقبال حضار مواجه شد.

http://axgig.com/images/63196664301102705272.jpg

http://axgig.com/images/87558767377492888404.jpg

http://axgig.com/images/00858054688024616331.jpg

http://axgig.com/images/18405689385223635794.jpg

http://axgig.com/images/89313075883272551136.jpg

http://axgig.com/images/91659648784313684262.jpg

http://axgig.com/images/60775191406268802719.jpg

http://axgig.com/images/97182544305536812664.jpg

http://axgig.com/images/24662190648425102746.jpg

http://axgig.com/images/77161511479472701381.jpg

http://axgig.com/images/43335909268899923283.jpg

http://axgig.com/images/32145949143920350493.jpg

http://axgig.com/images/32462655170029970269.jpg

http://axgig.com/images/59919465132568249312.jpg

.... بقیه تصاویر در ادامه مطلب ....

 

 



ادامه مطلب...
ارسال توسط کاربر

درباره رالی ایرانی: (مسابقه اول)
  
          این فیلم -مسابقه در ژانر رئالیتی شو ساخته شده است و این یعنی:

  • برای این فیلم ، طرح و فیلمنامه منسجم و دقیقی وجود دارد که تنها گروه کارگردانی و تولید از جزئیات آن مطلع هستند.
  •  جذابیت فیلم در این ژانر در این است که برای بازیگران همه چیز غیرمنتظره است و آنها در شرایط غیرقابل پیش بینی قرار میگیرند . همه چیز واقعی است .
  • بازیگران از مسیر و وقایع پیش رو بی خبر هستند. اتفاقات پیرامونی انها طراحی شده و تحت کنترل است.
  • بازیگران باید همه کارها و فعالیتها را هرچقدر  خطرناک  خودشان انجام میدهند و از بدلکار خبری نیست.
  • کسی که نقش داور را بازی میکند هم فقط چند ساعت زودتر از دیگران از قسمتی از  وقایع مطلع میشود.
  • بیننده با بازیگران 70 ساعت همراه است و «خود» واقعی آنان را در شرایط مختلف و دشوار خواهد دید.
  • این مجموعه به کارگردانی آرش معیریان با ده  تا دوازده دوربین با کیفیت  HD ضبط و توسط یک گروه بزرگ تدوین و صداگذاری شده است.
  • سری دوم فیلم - مسابقه با هنرمندان دیگری در مسیر  و ماجراهای دیگری ساخته میشود.
  •    نخستین مجموعه فیلم - مسابقه رالی ایرانی که با سرمایه گذاری بخش خصوصی تولید شده است. بر روی 3 دی وی دی بزودی در شبکه خانگی عرضه خواهد شد .


    درباره مجموعه رالی ایرانی
 فیلمی متفاوت در ژانری متفاوت


         «رالي ايراني» اولین فیلم-مسابقه ایرانی است که در ژانر Reality Show ساخته می شود . تجربه ای که با طراحی سعید ابوطالب تهیه کننده و کارگردان مستند-مسابقه سرزمین دانایی آغاز شد و با  اضافه شدن افراد دیگری مثل آرش معیریان بعنوان کارگردان و با همان تیم بزرگ این ژانر را در سینما تجربه می کنند . 
اين گونه برنامه‌سازي در ايران تازگي دارد  گرچه در كشورهاي صاحب این صنعت  هم تقريبا از سال 2000 به بعد مرسوم شده است.
در فيلم ـ مسابقه‌ي «رالي ايراني» یک فیلمنامه‌ي دقیق وجود دارد که  تنها گروه کارگردانی جزئیات آن را می دانند. و بازیگران تنها از  بخشی از  قصه مطلع می‌شوند؛  رفتار و نوع  برحورد آنها با مسائلی که پیش روی بوجود می آید و عکس العمل طبیعی و واقعی  آنها می تواند مسیر قصه را  تغییر دهد. این در حالی است که گروه طراحان و کارگردانی  تصور می کنند همه احتمالات را در نظر گرفته اند و مثل یک گیم یا بازی برای اهمه تفاقات محتمل پیش بینی دارند. بنابراین  فقط بازیگران نیستند که در شرایط پیش بینی نشده قرار می گیرند  بلکه  گروه برنامه ساز هم پا به پای بازیگران با قصه ای که کسی پایان آن را نمی داند پیش می روند  به این ترتیب مخاطب شخصیت واقعی بازیگران را در شرایط و حالتهای مختلف مشاهده خواهد کرد. 
بازیگری در این ژانر کار سهل و ممتنعی است . بازیگر باید باهوش، توانمند از لحاظ قدرت ذهنی و بدنی و نیز سریع الانتقال  باشد. هیچ متن و دیالوگی وجود ندارد و خیلی از اوقات کارگردان در صحنه  حضور ندارد. پس این فیلمی است که کارگردان و بازیگران با هم میسازند.
با این توصیفات مشخص است که تولید این پروژه  نیازمند یک گروه تولید بسیار عظیم و حرفه ای است. 
مسایقه اول با 8 تصویر بردار  و 4 تیم  صدابرداری سر صحنه و گروه بزرگ صحنه ساخته شده است و برای تدوین آن از چند گروه مجزا استفاده می شود.
در نخستین مسابقه «رالي ايراني» سه گروه شامل «محمدرضا فروتن و سیروان خسروی»، «الناز شاکردوست و بهنوش بختیاری» و «نیما فلاح و سحر ولدبیگی» با هم برای بدست آوردن گنج (جایزه مسابقه) رقابت می کنند و فرزاد حسنی به عنوان مجری-داور رقابت آنها را داوری می کند.

   
رالی ایرانی  را ایشان ساختند :

کارگردان: آرش معیریان
طراح ، نویسنده و تهیه کننده: سعید ابوطالب
مجری طرح و سرمایه گذار: محمدرضا مصباح
مدیر تولید: امیرحسین علیزاده
مشاور و کارشناس علمی: سید محسن حسینی
دستیار اول کارگردان ، برنامه ریز و مدیر روابط عمومی: علیرضا طهرانی
دستیار کارگردان: افشین آقایی
مدیر فنی مسابقه: سید جعفر صابری
طراح صحنه: یاسر سنائی
مدیر تصویر برداری: فرشید فرجی
مدیر صدابرداری: سلیم احمدی
تدوین : حسین بیات و  محمدرضا آبشار
عکاس : مهدی دلخواسته


تصویر برداران: 
حمید آذریون
جعفر اکبری
حسن مومن طایفه ( فریدون)
محمود مهدی خانی
حامد فرشته حکمت
مهدی بکلی
شهرام رحیمی
مهدی گرامی
تصویربردار کرین : آرگین ناذر

دستیاران تصویربرداری:
جواد اکبری
حمید فرجی
هومن پیغمبرزاده

گروه صحنه : مهران علیایی
                 بابک قاسمی

صدابرداران سر صحنه :
ساسان کریمی
مهرداد دادگری
احسان شفیع پناه

دستیار صدا : میلاد شالی

نورپرداز : سعید حصاری
دستیاران نور : حمید زارع زاده
                    حامد زاهدی
         
سرپرست تدوین : حسین بیات
تدوینگر : حمیدرضا آبشار
تیتراژ پایانی : ابوالفضل بیات
                   علی اعظمی لرستانی

جلوه های ویژه بصری : حامد فرزان منش

گرافیک : یاسر سنایی

موسیقی متن : آرمان موسی پور
صداگذاری و میکس : آرش قاسمی   
                            محمد مهدی جواهری زاده
جانشین تولید و مدیر تدارکات : احمد مرادی

پشتیبانی فنی مسابقه رالی : شرکت ایران روور

طراح سایت: مهناز رضایی




ارسال توسط کاربر

 

 
 
مسعود ده‌نمکی در گفت‌وگو با «شرق»:
«رسوايي» يك آيينه است
فرانک آرتا. عكس: مهدی حسنی،شرق
مسعود ده‌نمکی در سینما مخالفان جدی دارد؛ افرادی دلیلش را نقش سیاسی و اجتماعی او در بروز برخی حوادث در زمان قبل از ورود‌ش به سینما می‌دانند و کسانی هم که عاشقان و پیگیران جدی سینما هستند، معتقدند که تاکنون فیلم جدی و مهمی نساخته. به هر جهت با همین نگاهش تا امروز چهار فیلم بلند سینمایی ساخته است. سه‌گانه «اخراجی‌ها»ی او در زمان ساخت و نمایش به اندازه کافی بحث‌هایی زیادی راه انداخت. سال 1391 هم با ساخت فیلم «رسوایی» دانش و نوع نگاهش به سینما را در معرض دید همگان قرار داد. پیش از گفت‌وگو با هم یک قراری گذاشتم که فقط درباره سینما صحبت کنیم. اصلا به اتفاقات حاشیه‌ای کاری نداشته باشیم. یعنی هر دو در عین اینکه به دیدگاه یکدیگر احترام می‌گذاریم، درباره «فیلم» صحبت کنیم. با این حال نگاه هر دوی ما مثل دو خط موازی می‌ماند که هیچ‌گاه به هم نمی‌رسد.

 از روزنامه‌نگاری وارد سینما شدید. در بدو امر فیلم مستند ساختید و بعد به طور حرفه‌ای وارد سینمای ایران شدید و سه‌گانه «اخراجی‌ها» را ساختید. با ساخت فیلم «رسوایی» حال و هوای جنگ را رها کردید و خواستید مستقیما درباره مسایل اجتماع حرف بزنید. در وهله نخست اسم فیلم، بیننده را تحریک می‌کند که فیلم چه می‌خواهد بگوید. وقتی فیلم را می‌بینیم، ظاهرا قصد سازنده‌اش این بوده که به ارزش‌های معنوی از دست رفته بپردازد. چرا فیلم «رسوایی» را ساختید؟
قبلا چنین فضایی را در فیلم «اخراجی 1» در پیرنگ فیلم تجربه کردم؛ یعنی بحث تحول آدم لمپن محله و سلوک شخصیتی مثل مجید سوزوکی که تا مرز شهادت می‌رسد. در فیلم «رسوایی» هم تلاش کردم که مباحثی که به عرفان نظری و عملی مربوط می‌شود ورود کنم. منتها وقتی این مفاهیم در قالب قصه و سینما مطرح می‌شوند دیگر نباید رو باشند. گرچه می‌شود از طریق الِمان‌های خود سینما به آنها پرداخت. کما اینکه مجید از اولین سکانسی که از زندان آزاد می‌شود با گیوه‌هایش وارد راهی می‌شود که در این مسیر دو نفر از او دستگیری می‌کنند؛ یکی میرزا پدر دختری که مجید خواهان اوست و دیگری روحانی با بازی فخرالدین صدیق‌شریف. بهانه حرکت مجید یک عشق مجازی بود، یعنی عاشق دختر میرزا می‌شود ولی بعد، از همین عشق زمینی به عشق حقیقی می‌رسد. کسی که در سکانس اول فیلم برای دفاع از معشوق خود زنجیر می‌کشد، در سکانس پایانی فیلم برای مام میهن و عقیده معنوی خود شمشیر می‌کشد.
 پس با این نگاه تصمیم گرفتید، طنز را در فیلم «رسوایی» حذف کنید؟
خب تنزیل مفاهیم عرفانی در سطح فیلم‌های کمدی و به اصطلاح عامه‌پسند آیا درست است یا نیست، قبلا عرفای ما نشان دادند که این روش‌ها مسبوق به سابقه هست. مولانا در مثنوی معنوی بارها این کار را کرده است و این مفاهیم عمیق عرفانی را در قالب داستانی مثل طوطی و بازرگان برای درک طبقات مختلف جامعه بیان می‌کند. هم برای آنهایی که در سنین پایین‌تر هستند قصه‌پردازی می‌کند و هم مخاطبانی که سن‌شان بالاتر است، متوجه مفاهیم عمیق معنوی این داستان می‌شوند و حقیقتا پرداختن به این مسایل کار سختی است.
 در فیلم اخراجی‌ها 1، یک بستر تحولی وجود دارد به اسم جبهه و جنگ و به دلیل همین مساله قابل‌ملموس، تیپ‌های مختلف جامعه به خاطر دفاع از میهن دچار تحول می‌شوند. حالا به ساختار و جزییات فیلم کاری ندارم ولی در«رسوایی» فقط تحول فردی را بدون درنظر گرفتن واقعیات جامعه پیرامونش به نمایش گذاشتید. ضمن اینکه آدم‌های اجتماع ناظران غرغرو هستند و فقط در حد حرف انتقاد می‌کنند. پس تنها رابطه دوتا آدم در فیلم مطرح می‌شود و عملا زمانی فیلم جان می‌گیرد که روحانی فیلم حضور پیدا می‌کند.
 بله. به دلیل اینکه سطوح انسان متفاوت و مباحث آن مختلف است. یعنی در اینجا بحثی از سطوح انسان موردنظرمان بوده. به همین دلیل نه دختر فیلم، بلکه خود حاج‌یوسف که سالک و پیر طریقت است در معرض امتحان قرار می‌گیرد. همه ما در این دنیا در معرض امتحان قرار می‌گیریم. یعنی از سالک تا مردم عادی کوچه بازار همه در معرض امتحانند. حالا امتحان کسی مثل حاج‌یوسف در این است که یک دختر چنین مدلی در برابرش قرار می‌گیرد و آنجایی که لازم است برای نجات دیگران از خودش بگذرد، می‌گذرد و آبرویش را خرج می‌کند. آیا به حدیثی که در درس اخلاق می‌گوید عزت و ذلت دست خداست ایمان دارد یا لقلقه زبانش است؟!
 اما دنیای فیلم شما چیز دیگری می‌گوید. در واقع آن کسی که مورد دستگیری قرار می‌گیرد افسانه، دختر فیلم است و نه حاج آقا. شما به مباحث عرفانی اشاره کردید. به طور مثال از مرحوم آیت‌الله سیدعبدالکریم کشمیری(ره) که گفته‌های ایشان از طریق شاگردانشان منتشر شد و در کتابی آمده، پرسیدند چه زمانی سالک می‌تواند از دیگران دستگیری کند، پاسخ می‌دهند زمانی که به مقام کشف و شهود برسد. در فیلم هم نشان می‌دهید حاج‌یوسف به مقام کشف و شهود رسیده است. نمونه‌اش آنجاست که افسانه و دو دوستش حاج‌یوسف را سوار ماشین می‌کنند و به زور به میهمانی می‌برند. حاجی می‌گوید به این میهمانی نروید، چون برای شما خوب نیست. همان موقع ماشین پلیس سر می‌رسد. خب اینها نشانه «کاشفه» و یا «معاینه» است که در عرفان مطرح می‌شود.
خب این دیگر به شناخت درست از سطح عرفان نظری برمی‌گردد. گاهی کسی مثل برصیصای عابد عاقبت به خیر نمی‌شود و از امتحان الهی سربلند نمی‌شود و در فیلم هم به آن اشاره می‌شود ولی خیلی‌ها از بزرگان ما از امتحان الهی به سلامت عبور می‌کنند. پس همه در خطر هستند. تازه آن بزرگواران خطرشان عظیم‌تر است. نوع امتحانی که آدم‌ها پس می‌دهند بسته به سطح سلوکشان متفاوت است. حالا برمی‌گردیم به اسم فیلم یعنی «رسوایی» که خیلی‌ها معتقدند که حالا یک روحانی داریم که قرار است در تماس گرفتن با دختری به نام افسانه ممکن است پایش بلغزد و داستان شیخ صنعان را تداعی کند و در طول قصه می‌بینیم این آدم از این مرحله گذشته است و اسیر مظاهر این دنیا نمی‌شود.
 در فیلم تصویر عرفایی می‌بینیم که دیگر در این دنیا نیستند و عاقبت به خیر هم شدند، یعنی از امتحانات الهی به سلامت عبور کردند؛ مثل آیت‌الله‌العظمی سیدعلی آقاقاضی، امام(ره)، حاج‌اسماعیل دولابی. همین نشانه‌ها نوید می‌دهد که حاج‌یوسف نظیر اسلاف خود عاقبت به خیر می‌شود. پس معلوم است برای حاجی رسوایی به وجود نمی‌آید. آن وقت نگاه‌ها متوجه رسوایی افسانه می‌شود. حالا این تناقض را چگونه توجیه می‌کنید؟
حضرت امام(ره) هم به کشف و شهود رسیده بودند ولی وقتی از ایشان می‌پرسند بهترین دعا چیست می‌گوید عاقبت بخیری. آن آخر و عاقبت امتحانی است که هر کسی برایش پیش می‌آید و به تناسب هرکس فرق دارد. حاج‌یوسف در جایی می‌گوید دنیا عروس هزار داماد است. برای هر کسی خودش را یک‌جوری بزک می‌کند. برای آن کسی که تشنه مال است با بنز او را مورد آزمایش قرار می‌دهد. برای آن کسی که دنبال زیبایی است، از همان طریق آزمایش می‌شود. اصلا می‌دانید چرا من در پوستر فیلم از المان آینه استفاده کردم؟
 چرا؟
چون رسوایی یک آیینه است. پوستر فیلم را اینگونه طراحی کرده‌ایم و به نمایش گذاشتیم برای آنکه همه ما به نوعی می‌توانیم خودمان را در این آیینه ببینیم. اصلا دیالوگ‌های فیلم این طوری نوشته شده است. در سکانس پایانی که مردم می‌خواهند افسانه را سنگسار کنند و در پی تحریک مرد بازاری با بازی محمدرضا شریفی به سمت دختر سنگ پرتاب می‌کنند. دختر هم گوید، بزنید و بشکنید ولی من آیینه‌ام. چون خودتان را در آن می‌بینید. من خودم در مورد حاج‌یوسف زود قضاوت کردم. شما هم در مورد حاجی‌تان زود قضاوت کردید. همه ما دچار این زود قضاوت شدن‌ها هستیم. شما فقط چیزی را شنیدید و بدون اینکه ببینید، دارید قضاوت می‌کنید. حاجی می‌گوید فاصله میان حق و باطل به اندازه چهار انگشت است. یعنی فاصله گوش و دهان. این مسلمانی نیست که ما بر اساس شنیده‌هایمان قضاوت می‌کنیم.
 خب ولی در فیلم، این گفته‌هایتان درنیامده است!
خب این نظر شماست. برآیند نظر هزاران مخاطب این نیست. در اکران عمومی هم این را خواهید دید. صاحب‌نظران مباحث دینی هم با دیدن فیلم بر این نظر صحه گذاشته‌اند. اصلا می‌دانید آن چه باعث شده «اخراجی»‌ها از فروش خوبی برخوردار شود چه بود؟
 چه بود؟
در اخراجی‌ها یک اتفاقی که می‌افتد، این است که آدم‌ها خارج از مرز و دنیایشان فیلم را دیدند. خب به نظر شما چرا این اتفاق می‌افتد؟
 خب چرا این اتفاق افتاد؟
اینکه من فقط تلاش کردم به فطرت مشترک آدم‌ها بپردازم. من دلیلش را در همان چیزی می‌بینم که گفتم؛ یعنی فطرت مشترک آدم‌ها. به مرحوم حاج‌اسماعیل دولابی اشاره کردید. می‌دانستید چه کسانی پای منبر ایشان می‌نشستند. کسانی که بیرون از فضای وعظ اصلا باهم خوب نبودند. حالا حاج‌اسماعیل چه می‌کند که همه آدم‌ها فارغ از دیدگاهشان پای صحبت‌های ایشان می‌نشیند، با هم می‌خندند و با هم گریه می‌کنند؟ چون ایشان را جایی می‌برد که در آنجا دعوا نیست. حالا آنجا کجاست؟ آنجا فطرت مشترک همه آدم‌هاست.
  یعنی شما سعی کردید در این فیلم هم به فطرت مشترک آدم‌ها بپردازید؟
بله. البته سعی کردم به فطرت مشترک آدم‌ها توجه کنم.
 اگر تاریخ سینما را دنبال کرده باشید، خیلی از فیلم‌های خوب تاریخ سینما در زمان خودشان مورد توجه قرار نگرفتند و حتی فروش هم نکردند ولی در گذر زمان بعدها به ارزش‌های واقعی فیلم توجه شد؛ بنابراین فروش فیلم از نقطه‌نظر معیارهای زیبایی‌شناسانه و هنری خیلی نمی‌تواند ملاک باشد. حالا فیلم شما چقدر از این نقطه‌نظر مجهز است؟
من اصلا این نوع نگاه‌ها را به فیلمم قبول ندارم و توجه هم نمی‌کنم.
 چه نوع نگاه را قبول دارید؟
این نوع نگاه، مغرضانه است که به قول برخی‌ها فقط فیلم را با تیتراژش مورد سنجش قرار می‌دهند. من با فطرت مشترک مردم کار داشتم. در «رسوایی» هم همین کار را کردم. از آنجایی که می‌خواستم ببینم این مساله چقدر با مردم ارتباط برقرار کرده و موفق بوده است، به سینما رفتم و در کنار مردم فیلم را تماشا کردم. حتی نگرانی هم داشتم. چون عبور از مرز کمدی به تراژدی یا ملودرام خیلی سخت بود ولی در نهایت متوجه شدم که مردم با فیلم ارتباط برقرار کرده‌اند. حتی در فیلم «رسوایی» هم آنقدر به خودم و گروهم اطمینان داشتم که می‌خواستم یک فیلم کمدی بسازم.
 جدی؟!
بله. با همین فیلمنامه می‌توانستم رکورد فروش 10 تا اخراجی‌ها را هم بشکنم. منتها حرفی که می‌خواستم بزنم، ساختار طنز نداشت.
 البته ساختار فیلم‌تان نمی‌توانست طنزگونه باشد. چطور می‌توانستید با یک روحانی شوخی کنید؟
عرض کردم چرا می‌شد. با زبان طنز همین قصه را می‌شد جلو برد. و بیشتر از اخراجی‌ها هم موردتوجه قرار می‌گرفت.
 خب چرا ریسک نکردید؟
چون می‌خواستم یک تجربه جدید رقم بزنم، یعنی فیلم ملودرام بسازم که آن مفهومی که می‌خواستم را کم‌حاشیه‌تر شود.
 یعنی فیلم‌تان ملودرام نیست؟
چرا، اما زبان طنز می‌توانست آن را به شدت به حاشیه ببرد. در مورد مباحث تکنیکی هم چه در رعایت اسلوب فیلمنامه‌نویسی و چه ساختار تکنیکی از دکوپاژها و میزانسن‌ها و... مطمئنا چند گام جلوتر از کارهای خودم و خیلی‌هاست. همین‌هاست که فیلم را می‌سازد؛ بازی‌ها و شیوه روایت قصه و فرم.
 الان به فیلم «رسوایی» برخی از همفکران شما معترضند و در جایی از شما پرسیدند که چگونه می‌توانید فیلم را به امام زمان(عج) نشان دهید. حالا چگونه می‌گویید می‌توانستید فیلم را به شکل طنز به تصویر بکشید؟
فیلم این فضا را نمی‌طلبید وگرنه امکانش بود. در مورد نشان دادن فیلم هم در محضر آقا! این هم از آن حرف‌هاست. مگر آقا ناظر بر اعمال ما نیست که بعد بخواهم خجالت بکشم. این حرف‌هاست که می‌گویم کار برای من سخت‌تر از دیگران است.
 آقای ده‌نمکی! سینمای جهان را تا چه حد دنبال می‌کنید؟
اگر وارد مصادیق نشوید، جوابتان را می‌دهم.
 سوالم را به طور کلی مطرح کردم.
 تقریبا جزیی از کارم فیلم دیدن است.
 در مصاحبه با نشریه‌ای خواندم که در پاسخ به کسانی که به پوشش بازیگر زن فیلم ایراد گرفتند، گفتید فیلمساز باید به درجه‌ای از اجتهاد برسد که بتواند میان ارشاد و اغوا تمایز قایل شود. می‌خواستم بدانم این اجتهاد را چگونه حاصل کردید؟
خب بستگی دارد کسی که درباره مسایل اجتماعی، فیلم می‌سازد چقدر نسبت به آن موضوع اشراف دارد. مثلا کسی فیلم اخراجی‌ها را می‌سازد ولی نمی‌توانند با واکنش بسیار بدی با او برخورد کنند. اجتهاد در اینجا به مفهوم شناخت مقوله دفاع مقدس و آدم‌هایش است که برخی‌ها هنوز به آن نرسیده‌اند. حالا در این مباحث بعضی وقت‌ها انتخاب میان بد و بدتر مطرح می‌شود.
 انتخاب میان بد و بدتر یعنی چه؟
عرض می‌کنم. مثلا در همین سینمای ما حتی فیلم‌های انقلابی هم که ساخته می‌شود شما موهای زنان را می‌بینید که چهار انگشت خارج از روسری‌شان گذاشته می‌شود اما من به این اعتقاد نداشتم و به این اجتهاد هم نرسیدم که بتوانم همچنین کاری کنم و موهای دختر فیلم را بیرون بگذارم. تنها راهی که به نظرم رسید این بود که المانی که برای دختر بدنام می‌توان متصور شد یک جفت کفش قرمز و یک آرایش غلیظ با رژلب قرمزرنگ بود. وقتی مردمی که در کوچه و بازار زندگی می‌کنند فیلم را نگاه می‌کنند، نگویند که این دختر فیلم اصلا به آن کاراکتری که ازش تعریف شده نزدیک نیست و با کمترین هزینه بشود این باور را ایجاد کرد. مطمئنا اگر کسان دیگری می‌خواستند این فیلم را بسازند موهایش را بیرون می‌گذاشتند و جور دیگری لباس تنش می‌کردند.
 حالا واقعا آدم‌هایی که این سبکی آرایش می‌کنند مصداق فاحشه هستند؟
نه الزاما همه کسانی هم که اینچنین آرایش می‌کنند مصداق فاحشه باشند. در فیلم ما هم بحث فاحشه نیست. ما همه رسانه را می‌شناسیم و دنیا را می‌شناسیم. در اروپا اتفاقا کسانی که اینچنین آرایش می‌کنند حتما یک مفهومی دارد؛ یا پیرزنند یا بدکاره. یعنی آدم‌های معمولی آرایش این شکلی نمی‌کنند اما در کشور ما بد جا افتاده. یعنی یک جوری خلط مبحث شده است؛ یعنی هم کسی که سالم است و هم کسی که بدکاره است یک جور آرایش می‌کنند. اینها دیگر جزییات است. ما با دختری مواجهیم که روحانی فیلم می‌گوید هنوز فاسق نشده. یعنی گناه کرده ولی فاسق نشده است. اینکه رفت و تن به گناه داد به دلیل چیز دیگری است و ما مقصریم و باید دستش را بگیریم. در فیلم می‌گوید من باید قبل از گناه از تو دستگیری کنم. اگر گناه کنی و بعد مچت را بگیرم که هنر نکردم. ما همه می‌گذاریم آدم‌ها به مرحله گناه کردن بیفتند و بعد رسوایشان کنیم ولی حاج‌یوسف در فیلم می‌گوید آدم‌ها را قبل از افتادن، دستشان را بگیریم. این همان گم شده ما در اخلاقیات است.
 شما فیلم آژانس شیشه‌ای را دوست داشتید؟
بله.
 در فیلم «آژانس شیشه‌ای» مردم داخل آژانس نظاره‌گر حاج‌کاظم بودند. در فیلم شما هم مردم داخل بازار فقط به افسانه نگاه می‌کنند. خب چرا همه مرد‌های محله به غیر از حاج‌یوسف از افسانه، به قول معروف حظ بصری می‌برند. چرا به مردم اینگونه نگاه کردید؟
خود فیلم هم این مباحث را نقد می‌کند. خیلی نمی‌خواهم وارد این مقوله شوم و برای خودم حاشیه درست کنم. در فیلم مردم برای افسانه حرف در می‌آورند که دختر خیابانی هست ولی جواب دختر در فیلم این است، آنهایی که در خیابان سوار می‌شوند خیابانی‌اند ولی آنهایی که سوار می‌کنند خیابانی نیستند؟!
این جمله معروف یکی از فمینیست‌ها و فعالان جنبش زنان ایران است.
خب من نشنیدم و دنبال این هم نبودم که چه کسی گفته ولی این جمله را در «فقر و فحشا» هم به کار بردم. این کلام مولا علی(ع) است که می‌فرمایند نبینید چه کسی می‌گوید، نگاه کنید چه می‌گوید. در مورد فیلم هم همین است که آقایان روشنفکر می‌گویند تیتراژ را نبینیم. فیلم را ببینیم. نگاه نکنیم که فیلم را چه کسی ساخته است. بعد بگوییم چه پلانی، چه مضمونی. حالا آمدیم و دیدیم یک فیلم اولی این کار را کرده است. این حرف حرف درستی است، هم حضرت علی(ع) گفته‌اند و هم روشنفکرها. یادم است داوران می‌گفتند کسی که درباره جنوب شهر فیلم ساخته است این جور دخترها در جنوب شهر چه کار می‌کنند؟ این فیلم دارد در دهه 40 سیر می‌کند. در حالی که به‌نظر من آنها خودشان جامعه را نمی‌شناسند. الان دیگر جنوب شهر و شمال شهر ندارد. کسی اگر پول نداشته باشد نان بخورد، پول آرایش و لباسش را دارد. یعنی این جزو اولویت‌هایش شده است. خط فقر تغییر کرده است. زمانی می‌گفتند کسی پول ندارد نان بخورد، الان می‌گویند پول ندارد خرج دانشگاه آزاد بدهد یا قسط موبایل دهد. اتفاقا نصف آدم‌هایی که در بالای شهر چرخ می‌زنند بچه خیابان‌های دیگرند و بچه آنجا نیستند. بچه بالای شهر میهمانی‌اش را دارد. دورهمی‌اش را دارد. ویلایش را دارد. احتیاجی ندارد به خیابان بیاید و دور کند و سوار ماشین کسی شود.


 امام(ه) یک جمله معروفی دارند. می‌گفتند که نگویید انقلاب برای شما چه کار کرد، بگویید شما برای انقلاب چه کار کردید. به نظرم این جمله در همه سطوح قابل تعمیم است. آقای ده‌نمکی! برای سینما چه کار کردید؟
من فکر می‌کنم کارم را کردم و تمام شد. آنهایی که باید بفهمند، می‌فهمند که سه‌گانه اخراجی‌ها 3 شوکی به سینمای بی‌جان ما بود.
 منظورتان جذب مخاطب است؟
بله. سینمایی که از نقطه‌نظر جذب مخاطب در اغما بود سه بار توسط اخراجی‌ها شوکه شد. یک‌سال در میان حدود 17میلیاردتومان چرخش مالی برای سینمای ما ایجاد کرد یا «فقر و فحشا» به نظرم مخاطب فیلم مستند را عوض کرد. یعنی مخاطبان خاص فیلم مستند به مخاطب عام تبدیل شدند و بیش از میلیون‌ها نسخه از آن تکثیر شد و تاثیر خودش را گذاشت و در غلبه گفتمان عدالت‌خواهی مردم حرف فیلم خیلی تاثیر داشت و بعد‌ها گفتن چنین مباحثی در جامعه عادی شد.
 یعنی مهم‌ترین کارتان این بود که مردم را به سینما کشاندید؟
نه خب اینکه یک لایه‌اش است.
 لایه دیگرش چیست؟
اینکه من فکر می‌کنم با اخراجی‌ها قفل زبان آدم‌ها باز شد. خاطرات زیادی گفته شد و کتاب‌های زیادی درباره آدم‌هایی که بعد از جنگ سانسور شده بودند، به چاپ رسید. به قول آقای محسن رضایی «اخراجی‌ها» یکی از جعبه‌سیاه‌های جنگ را باز کرد. خودسانسوری از ناگفته‌ها کنار رفت.
 یعنی فکر می‌کنید دیگران هم این‌طوری فکر می‌کنند؟
به هر حال دیالوگ‌هایی که برای جنگ بوده است را همه یادشان است. حتی آشتی دادن طیف‌های مختلفی که در سینما حضور دارند. آدم‌هایی که در سینمای جنگ نبودند؛ مثلا امین حیایی و حسام نواب‌صفوی و بازیگرانی که در این مسیر نبودند، بازیگران ثابت سینمای جنگ شدند. سینمای جنگ ما مرده بود و هیچ مخاطبی نداشت و الان هم ندارد. اخراجی‌ها این کار را کرد. الان هم فیلم «رسوایی» می‌تواند به نوعی به آشتی بسیاری از جوان‌ها با معنویت کمک کند. کما اینکه از همین الان ما نشانه‌هایش را می‌بینیم. آمدن من به سینما به خیلی‌ها جرات داد.
 به چه کسانی جرات داد؟
 به آنهایی از طیف فکری ما که فقط از بیرون سینما را نقد می‌کردند ولی امروز همان‌ها دوربین دست گرفتند و وارد گود شدند. یعنی من از میدان مینی عبور کردم تا دیگرانی رد شوند. ولو اینکه از روی خودم رد شوند.
 اما اینها خودشان هم دارند از روی شما رد می‌شوند!
خب دیگر. بدی‌اش این است که دارند از معبری رد می‌شوند. دارند از روی نفر اول رد می‌شوند و اینها چیز کمی نیست. اینها ر ا دارم می‌گویم، امیدوارم سینما گارد نگیرد. امیدوارم افراد سنتی و حرفه‌ای اهل سینما سعی کنند نسل جدید فیلمسازان را کنار خودشان ببینند، نه مقابل خودشان. من همین الان هم مخالفم که بچه حزب‌اللهی‌ها سینمای مستقل و جشنواره مستقل برای خود درست کنند و بروند جای دیگر فیلم بسازند یا ببینند. اینها باید کنار هم و مکمل هم باشند.
 یعنی معتقد به گفت‌وگوی متقابل هستید؟
 البته با این نگاه که از ارزش‌های خود عدول نکنیم.
 آن وقت دوستان شما هم تحمل می‌کنند؟
اگر دوستان شما هم تحمل کنند.
 پس دوست دارید این قضیه حل شود؟
باید حل شود دیگر. ما در عمل ثابت کردیم که باید حل شود.
 البته معتقدم تمایل دارید با اهالی سینما تعامل داشته باشید و آنها هم شما را جزو خودشان بدانند. دست‌کم مثل برخی‌ها به بانوان همکارتان در سینما اتهام فسق و فجور نزدید و با احترام درباره آن سخن گفتید.
ممنونم. حتی اگر در جشنواره فیلم فجر هم اعتراض کردم، می‌فهمند که این حرف‌ها را به خاطر خودم نزدم. من از بازیگرانی دفاع کردم که برای دفاع از آرمان‌های کشورم حاضر شدند در فیلمم بازی کنند.
 آقای ده‌نمکی! قبول دارید نسبت به گذشته خیلی تغییر کردید؟
نگاه کنید در همین جشنواره امسال، سکوت من نشانه رضایت من نبود. نشانه احترام من بود. یعنی تعدادی از داور‌هایی که در جشنواره بودند و به خاطر کار‌هایی که برای سینما کردند، من برای آنها احترام قایلم ولی خودشان انگار تن‌شان می‌خارد. می‌روند مصاحبه می‌کنند و حرف‌هایی که در شأن‌شان نیست می‌زنند. مگر بازی کردن اکبر عبدی در نقش یک روحانی اگر به بازیگردانی یک کارگردان ربط ندارد، پس به چه کسی ربط دارد. من حداقل پیامک‌هایی از چهار داور جشنواره داشتم که گفتند شگفت‌انگیز بود و نسبت به فیلم‌های جشنواره پیام بهتری داشت ولی من می‌دانم در آنجا چه گذشته و چگونه نظرات تغییر کرد. با این حال سکوت می‌کنم؛ مثلا در آنونس‌های جشنواره اسم فیلم را نمی‌برند ولی اسم بازیگر را می‌برند. به نظر شما نشانه چماقداری است یا روشنفکری. حالا مخالف شما آمده و یک فیلم ساخته است اما شما آن‌قدر انحصارطلب هستید که حاضر نشدید بگذارید مخالف شما حرفش را بزند.
 خب طبق قرارمان نباید وارد این مباحث شویم. چون توافق کردیم فقط درباره سینما حرف بزنیم. به هرحال آن طرف هم حتما دلایل خودش را دارد. برگردیم به روند فیلمسازی شما. حالا به قول شما با وجود مخالفت روشنفکران، چرا نتوانستند جلوی فیلمسازی شما را بگیرند؟
چون خدا پشت من بود. هر چقدر بیشتر دشمنی می‌کنند خدا را بیشتر در موفقیتم دخیل می‌بینم. من باور کرده‌ام که بین عزتی که خدا به آدم یا کار آدم می‌دهد و عزتی که دیگران می‌خواهند بدهند یکی را باید انتخاب کنم. حتی تعریف دوستان به قول شما هم فکرم را هم نمی‌خواهم. آدم‌هایی در خفا از فیلم تعریف می‌کنند ولی جرات روشنفکرها را هم ندارند.
 مگر دیگران خدا نداشته‌اند؟
خدا داشته‌اند ولی لابد پشت سرشان نبوده که نتوانستند کارشان را تمام کنند.
 بالاخره هر کسی از جانب خدا حمایت می‌شود. حالا اگر زمانی همین دوستان بسیجی شما پشت‌تان را خالی کنند، چه کار می‌کنید؟
خدا که هست. اصلا به اینها نیست. من از روزی که نشریه داشتم یک نفر بیاید ثابت کند از نهادهای دولتی و انقلابی ریالی پول گرفتم و کار کردم. من به‌دلیل اعتقاداتم می‌دانستم کسی فرش قرمز جلوی پای من پهن نمی‌کند که من این حرف‌ها را بزنم. موقعی که هنوز بحث تهاجم فرهنگی مطرح نبود من معتقد بودم باید اعتراض کرد ولی الان اسمش را می‌گذارنداعتراض مدنی. الان کسی اگر تظاهرات می‌کند می‌گویند گروه فشار ولی خودشان اگر تظاهرات کنند می‌شود تظاهرات مدنی ولی آن موقع معتقد بودم به جای اینکه نقد مردم کنند، باید نقد دولت کنند و تنها کسی که جلوی رفتار غلط دولت ایستاد و داد زد ما بودیم و زمان آقای هاشمی زندان هم رفتم. الان همه جرات پیدا کرده‌اند و از این حرف‌ها می‌زنند. هزینه ندارد که هیچ، پزو و درآمد هم دارد.
 آقای ده‌نمکی چه نوع سینمایی را دوست دارید؟
من از نظر نوع روایت قصه، سینمای قصه‌گو را دوست دارم.
 مثلا در فیلم «رسوایی» چه چیزی مد نظرتان بود؟
ببینید اولویت برای من در «رسوایی» قصه‌ای بود که اورژینال باشد و قصه‌ای که معروف نباشد و حتی بتواند دیگران را به اشتباه بیندازد. کما اینکه بسیاری از اینها که فیلم را دیدند، می‌گفتند شبیه میوه ممنوعه و برصیصای عابد است.
 ولی این قصه، جدید نبود!
چرا دیگه جدید بود. شما وقتی این دختر را کنار این روحانی می‌بینید اولین فکری که به ذهن‌تان می‌رسد این است که الان یک رابطه‌ای میان اینها پیش می‌آید ولی می‌بینیم که پیش نمی‌آید.
 برخی از همفکران شما به ترسیم شخصیت روحانی فیلم اعتراض داشتند. پاسخ‌تان چیست، با اینکه روحانی فیلم باورپذیر بود؟
من هم، چنین اعتقادی دارم ولی بعضی‌ها می‌گفتند نسبت این روحانی با انقلاب چیست. من هم گفتم عکس امام(ره) را در خانه این آدم می‌بینیم و همین‌طور عکس شهید را. می‌بینیم به جانباز کمک می‌کند. این آدم تکلیفش با انقلاب مشخص است. این نشانه‌شناسی است که برخی بلد نیستند. قرار نیست شعار دهد که مردم بیایید رای دهید. این آدم یک‌بار به این دختر نمی‌گوید آرایشت زیاد است. خیلی‌ها می‌گویند نهی از منکر در این فیلم گم شده است. در حالی که در روایت آمده است که می‌گویند مردم را به دین خدا به غیر زبان، یعنی با عمل خود دعوت کنید. به همین دلیل حاج‌یوسف در مسیر قصه کاری کرد که افسانه که اول فیلم با شنیدن صدای اذان پنجره را بست، در آخر فیلم پنجره را باز کرد که صدای اذان را بشنود.
 همین که انتهای فیلم هنگام تحول افسانه به جای چادر سر کردن، او را با لباس سفید تطهیر کردید، یعنی خواستید از دریچه تصویر و سینما مساله را ببینید.
خب یکی از ایراد‌هایی که به فیلمم گرفتند این بود که چرا افسانه مثلا چادر سر نکرد و به جایش لباس سفید تنش کردی. چرا متحول نشده است. من می‌گویم زبان سینما برای بیان تحول و تطهیر آدم این است که یا باید باران ببارد و مثل آب توبه می‌ماند یا لباس سفید تنش کنید. یعنی این آدم تغییر کرده است.
 پرداختن به معنویات در سینما کار راحتی نیست. شهید آوینی در کتاب آیینه جادو می‌گوید سینما ظرفی نیست که هر مظروفی را در خود جای دهد. چرا خواستید به این موضوع سختی ورود پیدا کنید؟
ما اول باید تعریف کنیم معنویات یعنی چه.
 خب معنویات از نظر شما یعنی چه؟
پرداختن به مفهوم خیر و شر. در جای دیگر به مفهوم خدا‌شناسی و توحید. شما الان خیلی از فیلم‌های وسترن را می‌بینید که به همین مفهوم خیر و شر می‌پردازد. در سینمای غربی به خوبی به این مقولات پرداخته می‌شود. در آثارشان همان مفاهیم معنوی که شهید آوینی می‌گوید اتفاقا در بعضی از آثار غربی به خوبی می‌شود پیدا کرد؛ مثل مفهوم قیامت.
 پس شما هم معتقدید که همه فیلم‌های غربی، ضد دین نیست؟
بله. مثلا اینکه هیچکاک به مضامینی پرداخته که تازه الان دارد کشف می‌شود. چون خودش آدم باسواد و دارای فهم اجتماعی بود یا جان فورد یا کسی که ماتریکس را می‌سازد حتما درخصوص آخر زمان اطلاعات دارد، درعین اینکه به دانش سینما مسلط است. وقتی که من می‌گویم کارگردان باید به اجتهاد رسیده باشد به این مفهوم است که اگر چند سال درس حوزوی را نخوانده بودم یا مطالعاتی در این زمینه نداشتم، حتما نمی‌توانستم مفهوم اخلاقی و دینی را با زبان تصویر ارایه کنم البته مطمئنم کسانی هستند که سطحی به این فیلم نگاه می‌کنند، روایت‌ها را درک نمی‌کنند و فقط افسانه و لباس پوشیدنش را می‌بینند. من در فیلم‌هایی که ساختم از سه‌گانه «اخراجی‌ها» و سریال «دار و ندار» و «رسوایی» دست‌کم 50 نفر از بازیگران درجه یک، دو و سه سینما در آن بازی کردند و به همه آنها به نوعی ارادت دارم. به هر حال این تعامل، یک تعامل دوطرفه است. درست است یک جاهایی من نمی‌توانم مثل آنها فکر کنم و آنها هم نمی‌توانند مثل من فکر کنند ولی در جاهایی اشتراکاتی با هم داریم و بر اساس این اشتراکات کنار هم قرار گرفتیم.
 به نکته جالبی اشاره کردید. مثلا چرا همیشه با آقای شریفی‌نیا همکاری می‌کنید؟
خب همیشه این سوال وجود دارد. همان‌طوری که به او می‌گفتند چرا با این کارگردان کار می‌کنی. از این طرف هم به من می‌گفتند چرا با این بازیگر کار کرده‌اید. آنها فکر می‌کردند من که می‌خواهم فیلم بسازم باید یک سری بازیگر جدید خلق کنم، ولی بعدا خود همین‌ها مجبور شدند از همین بازیگران استفاده کنند. من فکر می‌کنم باید مرز‌بندی میان آدم‌های سینما را شکست تا آدم‌ها بیشتر به هم نزدیک شوند.
 در فیلم «رسوایی» با هم مشکل نداشتید؟
ایشان خیلی جاها حتی به شخصیتی که بازی می‌کرد اشکال می‌گرفت. می‌گفت، من دوست ندارم این جوری باشم یا مثلا پیشنهاد می‌داد ته فیلم جوری دیگر باشد. او هم جز آدم‌هایی باشد که پشت حاج آقا نماز بخواند و متحول شود. حالا با وجود این اختلاف‌ها کنار هم قرار گرفتیم. آدم‌ها در مضمون مشترکی کنار هم قرار می‌گیرند.
 آقای ده‌نمکی! چرا برای نقش افسانه رفتید سراغ الناز شاکردوست؟
من موقعی که فیلمنامه می‌نویسم روی آدم‌ها فکر می‌کنم. ما دو تا راه داشتیم یا باید چهره معصوم می‌گذاشتیم یا چهره‌ای که شیطنت داشته باشد که بستگی به انتخاب بازیگر نقش روحانی داشت. کاراکتری که می‌خواستیم انتخاب کنیم خیلی پیچیده بود. اگر روحانی جوان می‌گذاشتیم باید دختر فیلم را جوان‌تر انتخاب می‌کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که در فیلم دیدید.
 به عنوان کارگردان فیلم از کدام صحنه فیلم خوشتان می‌آید؟
آنجایی که حاج‌یوسف شعر می‌خواند و به دیوان شمس تفأل می‌زند که اتفاقا شعری می‌آید که قصه خود افسانه در فیلم است.
 چرا همه‌جا از آقای حاتمی‌کیا به نیکی یاد می‌کنید؟
به دلیل حمایت و جوانمردی‌اش که به جهت ورودم به سینما به خرج داد. نشان داد که آن‌قدر بزرگ است که با ورود کسی به سینما مشکل ندارد. به همین دلیل، اخلاق حکم می‌کند از ایشان به عنوان پیشکسوت و کسی که از او یاد گرفته‌ام تقدیر و تشکر کنم. ایشان حرف‌هایی در دفاع از نیروهای جدید به سینما می‌زند که هزینه دارد اما پای حرف‌هایش می‌ایستد البته به این معنی نیست که همه کارهای مرا قبول داشته باشند.

لینک خبر :  http://sharghdaily.ir/?News_Id=7168



ارسال توسط کاربر

«رسوایی» به عنوان جنجالی‌ترین فیلم جشنواره سی‌و یکم فجر و یکی از فیلم‌های پر حرف و حدیث سالی که در ابتدای آن قرار داریم، فارغ از جهت‌گیری‌های اعتقادی و سیاسی سازنده‌اش، مانند هر اثر سینمایی دیگری دارای نقاط قوت و ضعفی‌ست که باید آن‌ها را گفت و در مورد آن‌ها بحث کرد، و طبعا این نه به معنای مخالفت با سازنده‌اش خواهد بود و نه به معنای تائید یا رد یکسره‌ی اثر. آخرین ساخته‌ی مسعود ده‌نمکی، مانند تمام آثار سینمایی پیش از خود ممکن است در درون جبهه انقلاب نیز مخالفان و موافقانی داشته باشد و بنابراین از بحث و جدل‌های صورت گرفته در مورد آن قاعدتا نباید برداشت‌های فرامتنی کرد و از آن‌ها برداشت‌های غیرسینمایی داشت. 

بر همین اساس پیش از این نیز در دو مطلب جداگانه(اینجا) و (اینجا) سعی کردیم برخلاف نگاه‌های فرامتنی طیف‌های شبه‌روشنفکر به فیلم و سازنده‌اش، هم به گوشه‌ای از نکات مثبت فیلم بپردازیم و هم برخی از مشکلات فنی و تکنیکی آن را بررسی کنیم و این مطلب نیز در ادامه همان مسیر نگاه مثبت دیگری‌ست به «رسوایی»، اولین فیلم میلیاردی سال جدید:
 
حالا دیگر می‌توان «مسعود ده‌نمکی» را نه یک فیلم‌ساز «غریزی» که آثارش خوب می‌فروشد و محبوب است، بلکه یک سینماگر «خودآگاه» و «آشنا به تکنیک»  نامید که مخاطب را می‌شناسد و بلد است قصه بگوید و «آگاهانه» شخصیت‌هایش را طراحی می‌کند و سیر دراماتیک فیلم‌ش را می‌چیند و از همه مهم‌تر اینکه حرف‌ش را به نسبت بسیار بالایی به تماشاگرش منتقل می‌کند. 
 
پیش از این وقتی صحبت از ده‌نمکی و «سینمایش» می‌شد همه بر این موضوع تاکید می‌کردند که تنها مزیت آثار او این است که روی خط قرمزها راه می‌رود و کسی جز او اجازه‌ی زدن این حرف‌ها را ندارد، اما وقتی در نیمه دوم سال گذشته از آثاری مثل «یک خانواده محترم» رونمایی شد همه فهمیدند که زدن خیلی از حرف‌ها در سینمای ایران- حتی با پول صدا و سیمای جمهوری اسلامی- چیز چندان بعیدی نیست و بعد از آن هم با مشاهده آثار نازل کارگردانان پرمدعای سینمای ایران در سی‌و‌یکمین جشنواره فیلم فجر، این موضوع هم ثابت شده است که فیلم‌های ده‌نمکی پرمخاطب است و تاثیرگذار و جداب چون او کارش را بلد است و این اساسا ربطی به خط قرمزها ندارد.
 
این شاید خیلی تعریف غلوآمیزی از «رسوایی» باشد و این‌طور به نظر برسد که آن را زیادی بالا برده‌ایم و به آن مقامی بخشیده‌ایم که شایسته‌اش نیست، اما در جشنواره‌ای که اکثر قریب به اتفاق کارگردانان اصول اولیه روایت سینمایی و داستانگویی را بلد نیستند و قادر نیستند حتی یک صحنه تاثیرگذار در اثرشان خلق کنند، دیدن «رسوایی» اتفاق هیجان انگیزی‌ست. چون کارگردان‌ش تکلیفش با خودش مشخص است و می‌داند که چه می‌خواهد. 
 
ده‌نمکی حالا و با تعلیم و تعلم‌های این چندساله‌اش، علاوه بر اینکه آن غریزه‌ی اصیل ژورنالیستی‌اش را به همراه دارد، به اصول اساسی فیلم‌نامه‌نویسی و فیلم‌سازی هم مجهز شده است و مهم‌تر از آن اینکه با فراگیری این اصول بازهم نمی‌خواهد اداهای شبه‌روشنفکری دربیاورد و مثلا تن به روایت‌های غیرخطی بدهد و داستان‌ش را با فلاش‌بک‌ها و فلاش‌فورواردهای متوالی پیچیده کند، یا با ایجاد یک فضای مالیخولیایی الکی پیچیده‌ی ضدمخاطب سعی کند یک ایده‌ی مثلا روانشناسانه را مطرح کند و بعد هم ستاره‌های منتقدان‌ شبه‌روشنفکر را نصیب فیلم‌ش کند و خوشحال باشد که فیلم‌ساز متفکری‌ست و خیلی سینما بلد است، چون کسی فیلم ش را نمی‌فهمد و مخاطب در میانه‌ی فیلم خوابش می‌گیرد.
 
«داستان»، «شخصیت»، «ایجاد تعلیق» و «جدب مخاطب» آن چیزهایی هستند که سینمای امروز ایران به آن محتاج است و خیلی از فیلم‌سازان فعلی از خلق آن عاجز. و مهم‌تر اینکه این‌ها همان‌هایی هستند که «رسوایی» دارد و به همین خاظر هم فیلمی سرپاست و مخاطب را تا انتها نگه می‌دارد و شخصیت اصلی‌اش جذاب است و می‌فروشد و تاثیر می‌گذارد.
 
همه‌ی این‌ها اما بازهم باعث نمی‌شود که چشم‌مان را بر روی مشکلات محتوایی و ساختاری «رسوایی» ببندیم و آن را به عنوان یک فیلم طراز مطرح کنیم. چطور می‌شود «رسوایی» را دید و مثلا از استفاده‌ی غلط ده‌نمکی از نقش اصلی زن فیلم چیزی نگفت. اما «رسوایی» به رغم تمام مشکلات‌ش وقتی در کنار آثار نمایش داده شده و نمایش داده نشده‌ی جشنواره‌ی فجر گذشته-که قرار است در سال جدید اکران شوند- قرار می‌گیرد هم به لحاظ محتوایی و هم به لحاظ ساختاری نمره‌ی خوبی کسب می‌کند و درصد بالایی از این نمره‌ی خوب مدیون «قصه» است و شخصیت «حاج یوسف» و بازی غافل‌گیرکننده‌ی اکبر عبدی.
 



تاریخ: جمعه 1 فروردين 0برچسب:رسوایی , الناز شاکردوست , اکبر عبدی,
ارسال توسط کاربر
آخرین مطالب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 53 صفحه بعد